اي از رخ تو شكفته خاطر، گل سرخ
باطن، همه خون دل و ظاهر، گل سرخ
زآن ديرتر آمدي ز يوسف كه به باغ
اول گل زرد آيد و آخر گل سرخ
سعيد سرمد كاشاني
در زبان فارسي، ضرب المثلي هست كه ميگويد: دير آمدهاي، ولي درست آمدهاي. درست آمدن، صفت ناياب انسانهايي است كه روحي متعادل دارند و در آمدنشان، سامان همه نابسامانيهاست. ميآيند و كارها را ميسازند و حالها را زيبا ميكنند. وگرچه، خون در دلشان ميجوشد، همچون نافه و گل، فضا را از وجود خود معطر ميكنند. خانه دل آنها، از درون ابر است و از بيرون آفتاب. پيامبر اسلام (ص) كه پيام آور روشني و رحمت بود، جهان را آكنده از مهرباني و نور ميخواست. گرچه، بعدها پارهاي از آنان كه به نام آن بزرگوار بر مسند نشستند، با زبان تيغ و تيرگي با مردم سخن گفتند. يكي از آزادمردان تاريخ كه قرباني تيغ و تيرگي شده است، سرمد كاشاني است.
..
سعيد سرمد كاشاني، يكي از شخصيتهاي عجيب و غريب تاريخ شعر فارسي است. درويشي بود مجذوب و رباعي خوان كه در ايران كسي او را نميشناخت. «در اوايل حال به تجارت اشتغال داشته، در بندر سورت جذبهاي از جذبات حق به وي رسيده، او را از وي در ربود. اسباب و اموال خود را بالتمام به غارت داده عريان گرديده سر به صحرا گذاشت» (رياض الشعراء، ج 2، ص 1015). در عهد شاه جهان (1037 – 1068 ق) _ گويا در سال 1042 هجري _ ايران را ترك كرد و از راه دريا به شهر تته رفت و از آنجا به لاهور و حيدرآباد دكن سفر كرد و در حيدرآباد آوازهاش بلند شد. سپس به دهلي رفت و با داراشكوه پسر بزرگ شاهجهان آشنا شد. داراشكوه فردي دانشور و اديب بود و به آيين صلح كل باور داشت و به آشتي اديان ميانديشيد. او در كتاب مجمع البحرين، در پي كشف هماننديهاي دين اسلام و آيين هندو بود (درباره او بنگريد: عاشقانههاي يك ياغي، ص 33 – 46). سرمد و داراشكوه در يكديگر روحي مشترك را سراغ كردند. اما اين دوستي با قتل داراشكوه به دست برادرش اورنگ زيب در سال 1069 به پايان آمد و شگفتا كه سرمد نيز يك سال بعد به بهانه الحاد و انكار معراج و در باطن به دليل دوستي با داراشكوه اعدام شد.
سرمد، برهنه و قلندوار ميزيست و از اين بابت، همواره آماج عيبجويي بدخواهان بود و ظاهراً اين رباعي را در پاسخ اين طايفه گفته است:
آن كس كه ترا تاج جهانباني داد
ما را همه اسباب پريشاني داد
پوشاند لباس هر كرا عيبي ديد
بي عيبان را لباس عرياني داد.
سرمد را در زمان حيات به عنوان عارفي رباعيگوي ميشناختند و نقل است هنگامي كه ميبردندش تا بكشند، از دربار سلطان تا حوالي مسجد جامع 24 رباعي بر بديهه گفت (رياض الشعراء، ج 2، ص 1016). رباعيات سرمد از جنبه ادبی چندان فاخر به نظر نميآيد و از قوت تأليف و استواري و استحكام در بسياري از آنها خبري نيست. اما حالت شوريدگي و مشتاقي در آنها مشهود است. بعضي از رباعيات منسوب به او از آن شاعران ديگر است. از جمله رباعيات معروف منسوب به او، اين رباعي شورانگيز است:
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
لاغرصفتان زشتخود را نكشند
گر عاشق صادقي ز كشتن مگريز
مردار بود هر آنكه او را نكشند!
با همه شهرتي كه اين رباعي دارد، انتساب آن به سرمد كاشاني به هيچ وجه درست نيست. چراكه اين رباعي در يكي از دستنويسهاي كتاب مناهج الطالبين كه در سال 728 هجري كتابت شده (حدود 300 سال قبل از حيات سرمد) موجود است.
..
رباعيات سرمد در زمان حياتش گردآوري نشد و ظاهراً اورنگزيب خوش نداشت كه اثري از شوريدگيهاي ديوانهوار او باقي بماند. همين امر، باعث اختلاط و التباس فراوان در رباعيات گرد آمده به نام او شده است. در برخي از رباعيات منسوب به سرمد كه رباعيات ضعيفي هم هستند، تخلص «متقي» ديده ميشود و من گمام دارم كه اين رباعيات، اثر طبع يك شاعر متوسط الحال است كه اشتباهاً به مجموعه رباعيات سرمد راه يافته است:
- گر متقيام كار به يار است مرا (ش 4)
- ور زاهد متقي بگويي، سخن است (ش 38)
- ايام بهار متقي جام كشد (ش 57)
- در پيري و ضعف متقي گشت جوان (ش 61)
- آيا چه كند به متقي آخر كار (ش 162)
- گه متقيام كنند گه پير مغان (ش 177)
- گه متقيام گاه سراپا عصيان (ش 200)
- اين حرف ز متقي فراموش مكن (ش 213)
- گر متقيام وگر اسيرم به گناه (ش 246)
- گر فاسق و گر متقيام ميداني (ش 270)
مجموعهاي از رباعيات سرمد را اردشير خاضع در سال 1340 در بمبئي به چاپ رسانده است كه بسيار نسخه مغلوطي است (با عنوان رباعيات سرمد ايراني). در كتابي به نام «جواهر منظوم» كه در سال 1961 ميلادي در دهلي چاپ شده، رباعيات سرمد گردآوري شده است. در ايران، مرحوم عمران صلاحي كتابي در احوال و افكار و آثار سعيد سرمد كاشاني با عنوان «رؤياهاي مرد نيلوفري» به چاپ رساند (انتشارات ناهيد، 1370) كه دربردارنده 279 رباعي و تعدادي شعر پراكنده منسوب به اوست و اخيراً نيز دكتر سيد عبدالحميد ضيايي به بازخواني زندگي و شعر و انديشه سرمد در كتاب به نام «عاشقانههاي يك ياغي» پرداخته كه كتابي است خواندني (انتشارات هزاره ققنوس، 1389). اين كتاب، 305 رباعي دارد. دكتر ضيايي از بسامد بالاي واژه «متقي» در رباعيات منسوب به سرمد، حدس زده كه اين اسم، نام مستعار يا تخلص سرمد است (ص 139). اما اين حدس، به دو دليل درست نيست. نخست آنكه، برگزيدن تخلص «متقي» با مشرب فكري سرمد ناسازگار است. دوم آنكه، وي همه جا در رباعياتش تخلص «سرمد» را برگزيده و آوردن دو تخلص چندان مرسوم نيست. خصوصاً آنكه هيچ سند مكتوبي در تأييد آن در دست نداريم.
..
در رباعي سرسخن كه به گفته مؤلف دبستان المذاهب در نعت پيامبر اسلام است، تقابل گل سرخ و گل زرد بسيار شاعرانه و هوشمندانه از كار درآمده است. در انتساب گل سرخ يا همان گل محمدي به پيامبر اسلام همگان آگاهند و در بعضي روايات عاميانه چنين آمده است كه گل سرخ از چكيدن عرق پيامبر اسلام بر زمين روييد و عطري كه دارد، از آنجاست. همچنين هنگام بهار، گلهاي زرد زودتر از گلهاي سرخ ميشكفند و شاعر از اين موضوع، حُسن تعليلي در مورد مسئله خاتم الانبيايي پيامبر آورده است. همچنين اشاره به اين نكته نيز لازم است كه از پيامبر اسلام (ص) روايت شده است كه كَانَ يُوسُفُ(ع) أَحْسَنَ وَ لَكِنَّنِي أَمْلَح (يوسف پيامبر از من زيباتر بود، اما من نمكينترم.
اين يادداشت در روز مبعث پيامبر اسلام (ص) قلمي شد.