در این دفتر همه از هم می آموزند و کسی استاد کسی نیست
(آرشیو پدیدآورنده وجیهه جامه بزرگی)
دفتر شعر
اگر درد بسیار اگر هم کم است
ازاین غصه دارم که محرم کم است
دلم آنقدر واژه واژه شکست
که در وصف من واژه ی غم کم است
بهشت است دنیابرایم ولی
مگر در بهشتم , جهنم کم است؟
ندارم گله از کسی جز خودم
از این ننگ اگر هم بمیرم کم است
پشیمانم از هرچه بودم , چه سود
که آهم برای گناهم کم است
برای کسی مثل من , زندگی
همان مرگ تدریجی وکم کم است
دلم چارپاره ست و در شرح آن
غزل نه که صد مثنوی هم کم است
وجیهه جامه بزرگی
94/04/27 شنبه ظهر(عیدفطر)
30 تیر 1394
864
2
روزی لبم از انار پر بود,باغ دلم از چنار پر بود
از میوه و برگ و بار پر بود , آغوش من از بهار پر بود
از خانه ی من نشاط دور است,خالی شده و شبیه گور است
حالا چه شده که سوت و کور است؟ .این کاخ که از سوار پر بود
بادم که ندارم آشیانه , بغضم که نمی رسم به شانه
افسوس برای من زمانه , آیینه ای از غبار پر بود
تا بوسه ی او قطار میشد , لبهام پر از انار میشد
هر بار که بیقرار میشد , تقویم من از قرار پر بود
ای کاش دلم خطا نمیکرد , بر خواهشش اعتنا نمیکرد
تا دست مرا رها نمیکرد , دست من و روزگار پر بود
جان کندم و دل کند , مهم نیست , در بندم و هرچند مهم نیست ,
باریدم و گفتند : مهم نیست...ابری دلش از بهار پر بود
وجیهه جامه بزرگی
94/2/26...شنبه..ساعت 8 شب
10 تیر 1394
893
0