در این دفتر همه از هم می آموزند و کسی استاد کسی نیست
(آرشیو پدیدآورنده هادی قربانی)
دفتر شعر
ما تشنهٔ خوابیم که برخاسته ایم
دنبال جوابیم که برخاسته ایم
بیداری شب اگر اجابت نشود
فوارهٔ آبیم که برخاسته ایم
10 شهریور 1398
128
0
درفکر اجانب خودی باید بود
از دور مواظب خودی باید بود
یک چوب حراج کُلِ جنگل را خورد
بدجور مراقب خودی باید بود
****
از صبح تبِ شتاب داریم فقط
تا بوقسگ اضطراب داریم فقط
دارایی ما یکی دوتا نیست رفیق
الآن غم ذیحساب داریم فقط
05 شهریور 1398
160
0
وقتی که عرق کرد تنت می فهمی
شد خیسِ عرق پیرهنت می فهمی
این را که تو با سواره فرقی داری
هنگام پیاده رفتنت می فهمی
01 مهر 1397
118
0