سلام. از بس منتظر وایسادیم و آیات غمزه سفر مشهدش رو راه نیانداخت، خودمون رفتیم و اونجا دعاگوی دوستان بودیم. خوشحال میشم نظر دوستان رو در باره این غزل بدونم.
باز هم یک باردیگر زنده شد آن یادها
جایتان خالی درآن شبهای گوهرشادها
می نشستم ساعتی پایین پای حضرت و
گوش می دادم به آن موسیقی فریادها
ناله هایی از زمین و ناله های آسمان
منتهی می شد به سوی تو تمام دادها
پا به پای زائران خسته حالت آمدم
آمدم تا مشرق نورانی میعادها
می دویدم تا شمال انعکاس گنبدت
هم مسیر نورها و هم نوا با بادها
روضه می خواندم کنار بارگاهت از حسین
تا بگریم کاف و هاء و یاء و عین و صادها*
تا برات کربلای دیگرم امضا شود
کرده ام خود را اسیر پنجره فولادها
کرده ام خود را اسیرت؛ ماه ها و سالها
لحظه ای حتی نخوردم حسرت آزادها
...
یاد آن شبهای سنگرهای خاکی ...، می رسید
از کنار مضجع نورانیت امدادها
با طلوع روشنی بخش صدایت جان گرفت
کربلای پنج ها، والفجرها، مرصادها
...
قصه ی لیلی و مجنون، قصه ی امروز ما
در تب عشق من و تو مانده چون فرهادها
* در برخی از روایات حروف مقطعه اول سوره مریم تفسیر به قضایای کربلا شده است. کاف یعنی کربلا، ها یعنی هلاک عترت، یا یعنی یزید (لعنت الله علیه)، عین یعنی عطش و صاد یعنی صبر، (اطیب البیان ج8، ص414)