تو را ای عشق از بین هوس ها یافتم آخر

شاعر: میلاد حبیبی

۱۰ خرداد ۱۳۹۷ | ۵۸۷۴ | ۴
به دست شعله های شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را

اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود
همان بهتر که دست گرگ می دیدم تن خود را

تو را ای عشق از بین هوس ها یافتم آخر
شبیه آنکه در انبار کاهی سوزن خود را

اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود
به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را

بگو با آسمان بغض دار پیرهن از ابر
برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را

به امّیدی که شاید بگذری از کوچه ام یک شب
به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را

میلاد حبیبی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 42 رای


نظرات

متین
۲۰ دی ۱۳۹۹ ۱۲:۳۲ ب.ظ
عالیییییی

علیرضا
۱۱ تیر ۱۳۹۹ ۰۹:۲۰ ب.ظ
عالییییییییییییی
خداییشکیف کردم

هادی
۰۲ خرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۰۰ ب.ظ
خیلی عالی بود
یه جوون چنین شعری بگه!!!
آینده خوبی داره

خانبابایی
۱۹ خرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۵۴ ب.ظ
با سلام و خدا قوت...
بسیار ممنونم از این شعر زیبا... بی نهایت عالی بود.. بسیار پر محتوا و با معنا بود...به نظر من در عین تازگی کلام... بطور جامع گریزی به درسها و عبرتهای مهم گذشته ایجاد شده... بیت: اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود... همان بهتر که دست گرگ میدیدم تن خود را... این بین بسیار بسیار غنی و پر محتواست... و جای تامل زیادی را می طلب.. و از زوایای مختلفی می توان بررسی نمود...چه در سطح شخصی و چه در سطح اجتماعی، بسیاری از مواقع انسان ها برای دست یابی به موفقیت و استقلال وجود، نباید حتی به خودشون باج بدن.. چه بسا اینکه دست نیاز و رحم جویی به بیگانه بسپارند...