با هر گلی که دوست شوی، بوش می رود

شاعر: مرتضی حیدری آل کثیر

28 خرداد 1391 | 1232 | 0
دیرآمدی! بهار، کفن پوش می رود
تقویم خاطرات من از هوش می رود

دربند عشق پیچکی ام نیستم، ولی
از دستم احتمال هر آغوش می رود

از کینه ام نشانه نبینی، هواشناس!
این مه به دره های فراموش می رود

ای گیسوی رها شده در متن آفتاب!
باد این چنین که می وزی از هوش می رود

از هر که بگذری، هوسش می شود تهی
با هر گلی که دوست شوی، بوش می رود

باران! تبر بزن به تنِ بی شکوفه ام
سیلی مگر به خرج من و گوش می رود؟

من ایستاده مرده ام، از این خزان بپرس
کی بار کشتگان تو از «شوش» می رود؟

مرتضی حیدری آل کثیر

  • متولد:
  • محل تولد: شوش
  • کارشناسی زبان و ادبیات فارسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.