هر قدر که مي خواست گدا، شاه کرم داشت
آن قدر که پيش کرمش، خواسته کم داشت
در خانه ی او بود که در اوج غريبي
دل هاي غريبان جهان، راه به هم داشت
دلخوش به نفس هاي مسيحايي او بود
شب هاي مدينه که فقط غربت و دم داشت
داغي شده بر سينه ی غم هاي وسيعش
يک کوچه ی باريک که بيش از همه غم داشت
راحت شد از اندوه جفاکاري ياران
اي کاش که ياري به وفاداري سم داشت
اي آينه ها آينه ها! ذکر بگيريد
اي کاش حرم داشت حرم داشت حرم داشت ...