پدر لات من به تنهایی ادبیات چاله میدان بود

شاعر: سید جواد میرصفی

۰۴ بهمن ۱۳۹۳ | ۴۰۴۷ | ۰

زیرتا روی قهوه خانه ی ما
چیزهایی خفن شده جاساز
چیزهایی خفن که با آنها
پدرم داشت دعوی اعجاز

عید آن سال، قهوه خانه ی ما
شاهد اتفاق تلخی بود
پدرم سنگ کوب کرد از بس
توی چایش نبات و تلخی بود

پدرم ذره ذره هر چه که داشت
ریخت در شیشه ی سرنگ آرام
سال هفتاد و هشت زندن رفت
سال هشتاد و هشت شد اعدام

پدرم کنج جوب کوچه ی مان
بی نیاز از تمام لغزش ها
جلبکی بود و لای روبی شد
در سرآغاز فصل رویش ها

توی بند خراب ساقی ها
پدرم اعتبار زندان بود
پدر لات من به تنهایی
ادبیات چاله میدان بود

سید جواد میرصفی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.81 با 16 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.