به عزت و شرف لا اله الا الله...

شاعر: محمدمهدی سیار

۲۴ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۰۰۰۵ | ۳
به تازه کردن اندوه من می‌آیند، آه...
مسافران که هر از گاه می رسند از راه

نشسته است به راهت هزار چشمِ سپید
تو دل به راه‌ ندادی هزار سال سیاه

نمانده است تو را هیچ یاد یار و دیار
نمانده است مرا هیچ غیر آه و نگاه

من آه می‌کشم و باز بیشتر شده است
مهِ زمین و دم آسمان و هاله ی  ماه

حساب روز و شب و سال و ماه دستم نیست
تو خود به یاد بیاور قرار خود را گاه

گمان مبر که دگر بی‌ تو زنده خواهم ماند
به عزت و شرف لا اله الا الله...

محمدمهدی سیار

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.43 با 28 رای


نظرات

مسلم س
۲۳ خرداد ۱۴۰۳ ۰۶:۱۷ ق.ظ
با سلام از شعرتون لذت بردم ...گویند پادشاهان بی بهره از حبیبند
آن ش که عالمین راشیدا نموده جویم

علی
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ۰۹:۲۱ ق.ظ
درود برشما شاعرعزیز

خواستم گذر کنم از کوچه باغ زندگی اما نشد چون از دیوار زمان افتادم و شیشه دلم شکست
حالامن مانده ام و بغضی که مانده در گلو راه فریادم را با غم بست تا بمانم پشت دیواری بنام بن بست

فی البداهه بود تقدیم شما
پاینده باشید

بی نام
۰۴ شهریور ۱۳۹۱ ۰۱:۱۵ ق.ظ
سلام
عالی بود !
خدا قوت !