جشن نامه ی ششمین سالروز تولد سه گانی

23 مرداد 1393 | 843 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 23 مرداد,1393 در وبلاگ علیرضا فولادی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

  

 

 

اشاره:

نهم خردادماه 1395 ششمین سالروز تولد سه گانی است. اکنون پس از گذشت شش سال از

تولد این کوچک بزرگ شعر معاصر فارسی، هم شش جلد کتاب دوره ی کتابهای سه گانی به بازار

نشر امده است و هم گروهها و کانالهای مجازی فردی و جمعی سه گانی پردازان کشور، بسیار افزونی

گرفته است. امروزه در بحثهای مجازی بیشتر روی مباحث بوطیقای سه گانی و توسعه و تعمیق آن سخن

می رود، نه روی مباحث بیهوده ای که افراد ناتلنگ راه می اندازند.

در ششمین سالروز تولد سه گانی برآن شدیم ویژه نامه ی دیگری را تقدیم حضور علاقه مندان این گونه ی

شعری کنیم.

لازم است از کسانی که در این باره به ما یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزار باشیم.


دبیران جشن نامه

فاطمه خواجویی راد

اکرم صانعی

خاطره فروزان

نسیم محمدجانی

 

گفتگوها

گفتگو با احسان پرسا

۱. لطفا پیشینه ی شاعری و آثارتان را برای خوانندگان بفرمایید.

فعالیت های ادبی را پس از کسب مقام دوم شعر دانشجویی، با شرکت در جلسات نقد شعر آقای عباس سجادی در خانۀ فرهنگ دولت آبادِ شهرری آغاز کردم. حضور چهره های درخشان ادبیات نظیر اسماعیل امینی، سید ضیاء قاسمی، محسن وطنی و ... به این جلسه، رنگ و بوی دیگری می داد.

همزمان با ورود به دانشگاه، وبلاگ نویسی رونق گرفت و من نیز با دایر کردن وبلاگ قاصدک سوخته، به فعالیت های ادبی پرداختم و از طریق وبلاگ با دنیای بزرگ تری از ادیبان معاصر ایران آشنا شدم و در جشنواره های مهم تری شرکت کردم و در سوگوارۀ شعر عاشورا مقام آوردم.

با ظهور و رونق یافتن شعر کوتاه، جشنواره شعری به نام "بالی برای پرواز" با هدف ارتقا و اعتلای شعر کوتاه برگزار کردم که چهار دوره برگزار شد و هزاران مخاطب شعر کوتاه را جذب کرد.

در سال 1388، به منظور آشنایی آکادمیک تر با ادبیات، برای بار دوم به دانشگاه رفتم و این بار به جای حقوق، در رشته ادبیات فارسی تحصیل کردم.

در سال 1389 نخستین مجموعه اشعار کوتاهم را تحت عنوان یک استکان رؤیا برای چاپ به انتشارات هنر رسانه اردیبهشت سپردم.

پس از آن در سال 1393، مجموعه شعری آیینی تحت عنوان " به خط کوفی ننویس " را منتشر کردم. این کتاب توسط انتشارات اقلیما چاپ شد.

 

۲. چگونه به سرودن سه گانی روی آوردید؟

پیش از برگزاری جشنوارۀ شعر کوتاه بالی برای پرواز، انواع شعرها و داستان های کوتاه در محافل ادبی باب شده بود. از طرح گرفته تا هایکو و لحظه واره و مینیمال و داستان کوتاه کوتاه و داستانک و قس علیهذا ..

من از رواج نمونه های بیگانه در شعر فارسی آزرده خاطر بودم و تلاش داشتم برای طرح، چارچوبی جامع و مانع پیدا کنم تا بتوانیم آن را به عنوان قالبی برتر برای شعر کوتاه به جامعه ادبی بشناسانم. حتی برای این کار، تلاش هایی برای مصاحبه با بزرگان شعر جهت تعیین حدود و ثغوری جامع و مانع انجام دادم.

در این زمینه نتایج خوبی حاصل شد و سعی کردم این نتایج را در داوری آثار رسیده تحت عنوان طرح، دخیل کنم و در این زمینه هماهنگی هایی با داوران انجام دادم و برای شرکت کنندگان نیز این موضوع را تشریح کردم.

با پشتوانۀ تحقیقات و مصاحبه با بزرگان درباره تعریف طرح، به این نتجه رسیدم که یک طرح خوب دارای این ویژگی هاست:

- حداکثر سه خط دارد

- حداقلِ فعل ممکن را دارد

- از کاریکلماتور شدن احتراز می کند

- عاطفه و شاعرانگی در آن نقشی پررنگ ایفا می کند

- همان کارکرد رباعی را دارد با این تفاوت که یا فاقد وزن است یا وزنی نیمایی دارد

- بنابراین مانند رباعی باید ضربه پایانی داشته باشد

- می تواند موزون یا غیر موزون باشد اما در هر دو صورت باید از سه خط تجاوز نکند

در حالی که در تلاش برای تکمیل این بایسته ها بودم، عصر فیس بوک آغاز شد و با شاعران و مجامع دیگری آشنا شدم که آن ها نیز در چارچوب شعر کوتاه قلم می زدند از جمله این محافل، پریسکه و سه گانی بود. به نظر من حدود و ثغوری که پریسکه برای خود معرفی کرده بود، فاقد ویژگی جامعیت و مانعیت بود و به راحتی می شد آن را به بسیاری از قالب های دیگر اشتباه گرفت. اما سه گانی، چیز دیگر ی بود.

در همین دوران، با سه گانی های دکتر علیرضا فولادی بنیانگذار سه گانی آشنا شدم و تحقیق درباره سه گانی را آغاز کردم و متوجه شدم که سه گانی، بسیاری از ویژگی هایی که برای طرح قائل می شدم، را داراست و بسیاری از مشکلاتی که در مرز ساختن برای طرح داشتم را حل کرده است.

آن گاه با پاییز رحیمی سه گانی سرای معروف آشنا شدم و او مرا با دکتر فولادی و سه گانی، بیش از پیش آشنا کرد و من متوجه شدم بسیاری از شعرهایی که پیش از این در قالب طرح منتشر کرده بودم، می توانستند سه گانی باشند.

 

۳. چرا این قالب را برای سروده هایتان برگزیدید؟

سه گانی را می توان خلاصه ای از تاریخ تحول شعر معاصر فارسی دانست.

قالبی بسیار کوتاه که آشتی دهندۀ سنت و مدرنیته است و می توان از کلاسیک گرفته تا نیمایی و سپید را در آن یافت، در عین حال از نظر اندیشه، بازه ای از خیام تا سهراب سپهری را در خود جای داده است.

از آن جا که این قالب، تا این حد سهل و ممتنع است، برای من بسیار جذاب است.

به نظر من همان طور که به راحتی می توان یک سه گانی نوشت، به سختی می توان یک سه گانیِ خوب نوشت و من تلاشِ سخت برای رسیدن به شعری بسیار کوتاه اما خوب را بسیار دوست دارم.

گواه این سخنم، تلاش های مستمرم برای تک بیت سرا ی است.

اما از آن جا که تک بیت سرودن، مشکلات مربوط به محدودیت های شعر سنتی را دارد، سه گانی را بهترین ناجیِ خودم به عنوان یک شاعر شعر کوتاه یافتم.

 

۴. آیا سه گانی می تواند در آینده ی شعر فارسی نقشی داشته باشد.

به نظر من، ادبیات جهان، به سمت کوتاه شدن می رود و شعر فارسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. شعر فارسی نیز به سمت شعر کوتاه می رود و قالب های شعر کوتاه، بیش از پیش نزد مخاطبان و شاعران محبوبیت یافته اند.

در میان قالب های کوتاه هم به نظر می رسد که سه گانی، بیش از سایر قالب ها قانونمند و چارچوب پذیر است که این مهم هم، ثمرۀ تلاش های شبانه روزی دکتر فولادی است.

از آن جا که همیشه قالب های نو، شاعران بیشتری را جذب می کنند، به نظر من در میان قالب های کوتاه، سه گانی، بیش از سایر قالب ها، شاعران را به خود جذب خواهد کرد.

در پایان دوست دارم این سئوال هم اضافه بشه که شما برای سه گانی چه کرده اید؟ و این است جوابش:

حضور چهره هایی موثر و راهگشا در عرصه سه گانی، نظر دکتر علیرضا فولادی، پاییز رحیمی و دکتر بهادر باقری، مجال یکه تازی در این عرصه را تنگ می کند - هرچند این سه استاد، با تلاش های شبانه روزی خود سعی در بازتر کردن این مجال و معرفی چهره هایی تازه و درخشان در این قالب هستند –

شاید به همین دلیل است که سعی کردم برای این که سری در سه گانی بلند کنم، تلاش هایی فرعی را در دستور کار دهم.

از بین این تلاش های فرعی در سه گانی می توان به ترجمه شعر در قالب سه گانی اشاره کرد.

به این ترتیب، سه گانی هایی با شعرهای نزار قبانی، سعاد الصباح، جبران خلیل جبران و غادة السمان ساختم.

در این بین، گاه نوآوری هایی هم در ترجمۀ سه گانی ایجاد می کردم تا کار من از ترجمۀ محض فراتر برود، به عنوان مثال یکی از شعرهای محمود درویش را که در حد یک دوگانی بود، به این شیوه سه گانی کردم:

 

توی سینه ام نالان

" امروزم ابر است و

فردای من باران "

گفتگو با الهه تاجیک‌زاده

۱. لطفا پیشینه ی شاعری و آثارتان را برای خوانندگان معرفی بفرمایید

الهه تاجیک زاده .
متولد اول فروردین هزاروسیصدو پنجاه و سه
از وقتی یادم می آید یعنی از کودکی و از دوران دبستان عاشق شعر و نقاشی و موسیقی سنتی و کتابخانه ی پر از کتاب های خوب عمه جانم و کتاب های داستانی که به مناسبت های مختلف هدیه می گرفتم و... کلا هرچیزی غیر از درس! بودم . بهترین نمرات من در ورزش و هنر و املا و انشاء بود. و همان ها هم (شعر و نقاشی) تا ثانیه ی اکنون همراه من بوده اند. جدیدا موسیقی را هم در برنامه گنجانده ام و البته فعلا تمرین آواز میکنم.
[ در هیچ کدام شان هم یادم نمی آید فردی از خانواده تشویقم کرده باشد. بیش تر به عنوان سرگرمی به آن نگاه می شد. برای شعر که چها نکشیدم. سال ۷۴ و ۷۵ برای بعضی برنامه های رادیویی مخصوصا رادیوتهران شعر می فرستادم، یا تماس می گرفتند که شعرم را بخوانم! اگر بدانید با چه زجری این کار را می کردم دل تان برایم کباب می شد!!! وای که اگر شعرم را برای برنامه ی شب های رادیو می خواندم. بیا و ببین!!! به هرحال آن روزها گذشت و علیرغم چشم غره های پدر عزیزم(ره) و توصیه های همیشگی اش که از شعر دست بردار و به زندگی ات بپرداز، من از شعر نگذشتم.]
اساتیدی که به لطف آنان شعر را جدی تر گرفتم :

استاد فقید کیانوش گودرزی ، دبیر خردمند ادبیات فارسی. برای تحقیق ها و مطالبی که مینوشتم ارزش فوق العاده ای قائل بود و تشویق می کرد.
استادفقید حسن وزیری، دبیر ادبیات فارسی. که اشعار بنده را برای چاپ به نشریات می سپرد و مشوق اصلی من در این راه بود.
استاد طاهره جعفری، دبیر ادبیات سال اول هنرستان که متن های شاعرانه ی فوق العاده زیباشان ذوق دوستداران ادبیات را بر می انگیخت و نخستین شعر موزونم را(فقط دو بیت بود) برای این که از شر انشاءنویسی راحت شوم سرودم و آنقدر تشویقم کردند که تصمیمم برای شاعر شدن جدی تر از قبل شد.
استاد فقید علیرضا طالقانی، مسؤول انجمن شاعران ورامین. که سالهای ۷۳ و ۷۴ در محضرشان می آموختم.
از اوایل سال ۷۵ تا ۸۴ به علت مشغله های زندگی و بعد کودکانم چندسالی در مسیر شعرم وقفه ایجاد شد اما کم کم دوباره به دامان شعر بازگشتم. و شروع مجدد و رسمی ام از سال ۸۷ ، و اینبار دست در دست کودکانم. کودکانی که بهترین شعر زندگانی ام هستند و ترتیب به دنیا آمدن شان مصرع به مصرع رباعی است.

در این چند سال چندبار در رشته ی ادبیات فارسی و همچنین رشته ی هنر(نقاشی) در دانشگاههای مختلف پذیرفته شدم اما تقدیر این بود که آن زمان محقق نشود و بعدها راهی دیگر پیش پایم گشوده شود.
استاد عزیزی اشاره می کرد این چندسال وقفه مانند تنیدن پیله به دور شفیره ای بود که باید پروانه می شد. حال هرچه هست «از پیله بیرون آمد و پروانه شد این زن» *(شاعر:طاهره دهپایینی)
بعد سالها که بازگشتم ابتدا فضای کانون شعر را متفاوت از گذشته ها دیدم. اما کم کم با آن همگام شدم و شروع مجددم مصادف شد با ورود جدی ام به دنیای مجازی و وبلاگ نویسی و...
در این یکی دو سال، در چند جشنواره شرکت کردم که اولینش ، جشنواره ی بهترین نقد برنامه های صدا و سیما بود. من هم مسابقات تلویزیون را که با گذشته ها متفاوت و البته در سطح بسیار پایینی بود نقد و بررسی تقریبا شاعرانه کردم و اتفاقا برگزیده ی نخست شد. این برایم نقطه عطفی بود و اعتماد و اطمینان از دست رفته ام، داشت باز می گشت... بعدا در جشنواره های شعر کودک و نوجوان شرکت کردم و برگزیده شدم


جشنواره های مختلفی برگزیده شدم. و مهم ترین جشنواره هایی که سه گانی هایم برگزیده شدند:

برگزیده ی هفتمین جشنواره ی بین المللی شعر فجر ۱۳۹۱
برگزیده ی سومین جشنواره ی کشوری طلوع خرداد ۱۳۹۴
شایسته تقدیر بیستمین کنگره ی سراسری شعر دفاع مقدس، بخش شعر نوجوان ، ۱۳۹۱ تبریز
شایسته تقدیر نخستین جشنواره ی شعر کشوری طراوت ۱۳۹۳

شعرهایم در ماهنامه های مخصوص نوجوانان چاپ می شود. همچنین در چند مجموعه شعر گروهی.
دو کتاب کودک به نام های:
دشت الفبا. / چاپ اول ۱۳۹۱_ چاپ دوم ۱۳۹۳
دشت اعداد . / چاپ اول ۱۳۹۳

و سه مجموعه ی شعر در آستانه ی چاپ:

قصه ی پرپرشدن در آب /
عبور از من /
قاصدکنامه(نام ممکن است تغییر کند)/


۲. چگونه به سرودن سه گانی روی آوردید؟
سال ۸۹ وبلاگ شعرهایم را به نام سوژه ی قاصدک ها تأسیس کردم. و ببن خوبان ادبیات دنبال آنی بودم که به یاری خدا یافتم. سه گانی.
چندین ماه در وبلاگ های مختلف نمونه آثار سه گانی خواندم و وبلاگ استاد دکتر فولادی ارجمند را از ابتدا خواندم و همان پست اول کافی بود که پای مرا در زنجیر کنند و آستان استاد سه گانی را برای همیشه سایه بان اندیشه ام کنم. ترجمه ی شاعرانه ی یکی از خطبه های نهج البلاغه؛ و چه شیوا و چه بلیغ و چه زیبا سرودند استاد.

سه گانی های ناب شان هم مزید بر علت شدند و دانستم تقدیر دنیای شعر من، همین بود و بنابر این من هم شدم سه گانی پرداز.
و از مهر ۹۰ رسما سه گانی هایم را منتشر کردم.

۳. چرا این قالب را برای سروده هایتان برگزیدید؟
این قالب، ژانر اهل معناست. آرام روح است.
زمانی مثنوی میگفتم و پیش خود می اندیشیدم چون محدودیت ابیات ندارد آنقدر بیت بیت می سرایم تا آنچه در عمق جانم است بگویم. زمانی غزل، زمانی چهارپاره، زمانی سپید، زمانی رباعی، زمانی نیمایی و هرچه جلو رفتم دیدم هرچه بار اضافی کلمات را کم کنم، مقصودم را بهتر می توانم بیان کنم. سه گانی، انتظار مرا از شعر برآورده کرد.

۴. آیا سه گانی می تواند در آینده ی شعر فارسی نقشی داشته باشد.

حتما. و بی گمان همگان به این باور خواهند رسید.
سه گانی مصداق این بیت نظامی علیه الرحمه است:
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر

با آرزوی موفقیت و شادکامی برای پدر سه گانی؛ جناب دکتر فولادی گرامی و یکان یکان سه گانی سرایان ارجمند

گفتگو با محمود شریفی (کمیل کاشانی)

1. لطفا پیشینه ی شاعری و آثارتان را برای خوانندگان بفرمایید.

اینجانب از سال ۱۳۶۳ در سن ۱۳ سالگی سرودن را آغاز کردم و تا کنون ۳۰ اثر در حوزه ی شعر آیینی و آزاد به چاپ رسانده ام .

2. چگونه به سرودن سه گانی روی آوردید؟

نمیدانم از چه تاریخی ولی با دیدن سه گانی های خانم پاییز و استاد فولادی انگیزه ی سرودن سه گانی در من ایجاد شد
3. چرا این قالب را برای سروده هایتان برگزیدید؟
بالاخره تجربه تازه ای بود «و لکلّ جدید لذة» . ویژگی های خاص سه گانی مخصوصا ایجاز که در جامعه ی کم حوصله ی امروز خیلی کاربرد دارد و ظرفیت زیاد این قالب علی رغم اختصار برای رساندن مخاطب به مقصودی که در قصیده به دنبال آن بوده است
4. آیا سه گانی می تواند در آینده ی شعر فارسی نقشی داشته باشد.

تمام قالب های شعری از جایی آغاز شده اند و به مرور زمان پا گرفته اند مثل غزل و قصیده و شعر نو ... سه گانی هم از این قاعده مستثنی نیست . 

 گفتگو با الهه کاشانی

1. لطفا پیشینه ی شاعری و آثارتان را برای خوانندگان ما بفرمایید:

الهه کاشانی,کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی و در حال ادامه تحصیل در این رشته می باشم.

فعالیت ادبی ام را از سال 76 شروع کرده ام.
اولین سروده هام رو از سال ۷۶ شروع کردم,در همان سال برگزیده مسابقه جشنواره پاسخ به نامه ریس جمهور شدم,در سال ۷۷ شعرم در جشنواره خارزمی اول شد.
سال ۷۸ جزء برگزیدگان المپیاد ادبی کشور بودم.
سال ۷۹ از دست اندرکاران تاسیس انجمن شاعران جوان کاشان بودم.
سال ۸۰ در مجله دانشجویی نگاه نو ویراستار و نویسنده ستون ادبی بودم.
سال ۸۱ با کمک دوستان انجمن اندیشه و قلم را تاسیس کردیم.
سال ۸۲ مسول فرهنگی و سردبیر نشریه تشکل جوانان ایران اسلامی بودم.
از سال ۸۲ کلیه فعالیتهای ادبیم را کنار گذاشتم تا همین اواخر یعنی مرداد 94 دوباره به جریان های ادبی پیوسته و تلاش دوباره ام را آغاز کردم..

از جمله دستآوردهای من در این دوره گردآوری و تدوین کتاب بندهای آزاد است که مجموعه از اشعار شاعرانی است که از نزدیک میشناسم و ضمن گردآوری آثار و معرفی ایشان، نقد مختصری پیرامون فضای کلی اشعار هر شاعر و عناصر غالب آن نوشته ام

اثر دیگرم، مجموعه سه گانی هایم هست که درحال انجام ویرایش نهایی آنها هستم و قصد دارم به همراه ترجمه عربی منتشر کنم.


۲_ چگونه به سرودن سه گانی روی آوردید؟

آشنایی ام با سه گانی در فضای علمی و آکادمیک و از دانشگاه کاشان شروع شد و البته قبل از آن چند مورد در گروههای مختلف دیدم و احساس کردم شاید سه گانی بتواند بهتر از قالبهای دیگه منو راضی کنه.
از جناب فولادی خواهش کردم بوطیقای سه گانی رو به بنده اموزش بدهند,در ابتدا فکر میکردم خیلی راحت باشه ولی هرچه گذشت به این نتیجه رسیدم واقعا سرودن سه گانی مهارت می خواهد.به این قالب علاقمند شدم مخصوصا اینکه از طریق دکتر فولادی متوجه پیشینه و اصالت این قالب شدم. و البته عقیده ام بر این است که هر شاعری نمی تواند از پس این قالب سهل و ممتنع بر بیاید.

۳_ چرا این قالب را برای سروده هایتان برگزیدید؟

با ذهن و زبان مخاطبم سازگاری بیشتری دارد
هرچند سه گانی برایم یک قالب مانند دیگر قالب هاست
سه گانی کوتاه و حساب شده است و همین باعث میشود فرصت بیشتری برای به تصویر کشیدن دنیای شاعرانه ات با استفاده از این قالب داشته باشی
برخلاف دیگر قالب های کلاسیک سه گانی علی رغم داشتن وزن و قافیه، خیلی شاعر را درگیر کلمات نمیکند.

۴_ آیا سه گانی می تواند در آینده ی شعر فارسی نقشی داشته باشد.

باید صبر کرد و دید
این چند وقت خیلی از شاعران جدی و مطرح کشورمان چه در فضای مجازی و چه جلسات ادبی با این قالب طبع آزمایی کرده اند
این موضوع شاید نشان دهنده ی این باشد که سه گانی راه خودش را پیدا خواهد کرد,از سویی دیگر هر چه پیشتر میرویم با زندگی مدرن و مخاطب کم حوصله ی تنوع طلب به نظرم قالبهای کوتاه شانس بیشتری برای استقبال و خوانده شدن دارند و در این بین چرا به سراغ پیشینه های شعری خودمان نرویم ؟ 
چرا ‌مینیمال,هایکو و... ؟!
به نظر من یک سه گانی خوب هر چند کوتاه با داشتن عنصر کوبش که ذهن را به تکاپو می اندارد می تواند مخاطب امروزی را راضی کند.


ممنون می شوم اگر صحبت خاص دیگری نیز در خصوص قالب منحصر به فرد سه گانی دارید بفرمایید
در آخر یک توصیه برای مخالفان و موافقان این قالب دارم ؛ قبل از هر صحبتی ابتدا کامل درباره این قالب مطالعه کنید.

ممنون از سعه ی صدر و صبوری شما بزرگوار در پاسخگو یی به سئوالات

گفتگو با محمود نیکبخت نصرآبادی 

1. لطفا پیشینه ی شاعری و آثارتان را برای خوانندگان بفرمایید.

بنده از سال دوم دبیرستان سال 1372 با ‌خرید اتفاقی یک دیوان حافظ قطع جیبی با سرانداز پولی که داشتم ، به شعر و ادب علاقه مند و از همان سال اشعاری نیز سرودم .هم اکنون نیز تعدادی شعر در قالب های گوناگون از جمله غزل و رباعی و البته سه گانی دارم ‌ قصد دارم منتشر کنم . 
2. چگونه به سرودن سه گانی روی آوردید؟

تابستان سال گذشته درست زمانی که وارد دنیای مجازی موبایلی (واتس آپ و تلگرام ) شدم با دکتر فولادی که از قبل نیز آشنا بودم و در دوره های کارشناسی و ارشد ادبیات استادم بودند ، بار دیگر به دنیای شعر و شاعری باز گشتم ولی این بار غرق در دریای سه گانی شدم .

3. چرا این قالب را برای سروده هایتان برگزیدید؟

انصافا وقتی با این قالب یعنی سه گانی آشنا شدم ، موضع مخالفی داشتم ولی هر چه می گذرد بیشتر به آن باور پیدا می کنم .
به نظر بنده سه گانی شعر لحظه ها و اندیشه های زودگذر ولی ماندگار هست.
شعری است که آدمی را از ساحت زیبای احساس و تخیل به دنیای عقل و خرد رهنمون می شود . 
در واقع شما در سه گانی اگر چه فضایی کم و فشرده دارد با دنیایی از احساس و تخیل و اندیشه سر و کار دارید. 
سه گانی را می توان چکیده ی همه ی قالب های شعری دانست . 
شاعر قدرتمند می توان یک غزل ، یک قصیده ، یک مثنوی و . . . را در یک سه گانی خلاصه کند اگر چه در سه گانی شاعر لزوما باید حرف تازه ای داشته باشد و بزند .

4. آیا سه گانی می تواند در آینده ی شعر فارسی نقشی داشته باشد.

همان طور که می دانید یک اثر ادبی زمانی بزرگ به شمار می آید که دست کم سه ویژگی پایندگی، گستردگی و مقبولیت عام را داشته باشد . البته در سایه ی داشتن این سه ، ویژگی های دیگری همچون سادگی و رسایی و صمیمی بودن و . . . نیز به دست می آید .
تنها گذر روزگار ثابت خواهد کرد که آیا سه گانی می تواند در ادب فارسی تبدیل به یک قالب ماندگار تبدیل شود یا نه .
اما به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست . 
بنده تا به حال نشده این قالب را به جوانی تاکید می کنم به جوانی معرفی کنم و مورد استقبال قرار نگرفته باشد . 
به نظرم سه گانی شعر جوان پسندی است که همین امر آینده ی درخشانی را پیش رویش ترسیم می کند . 
اگر چه هواخواهان زیادی نیز در بین کودکان و سالخوردگان دارد . 
سه گانی قالب نسلی از انسان است که می خواهد از تمام فرصت هایی که دارد به بهترین نحو شکل استفاده کند .

 

مقالات

 

سه گانی تکه ای از آتشفشان ناخودآگاه است

استاد غلامحسین اولاد

سه گانی تکه ای از آتشفشان ناخودآگاه و آرکی تایپ حاضر _ غایب سترگ_ کیهانی است ک هدر لحظاتی خاص در آگاهی شاعر اتفاق می افتد و ذهن و زبان را با فراآگاه همصدا می کند و مفاهیم، عناصر مادی و اشیاء طبیعی را به کیفیتی غافلگیرانه اما شعورمند با الهام و اشراق و عاطفه و درد و طنز و کنایه و...بیرون می ریزد. سه گانی نیز مانند «هایکو» جانمایه فلسفی دارد.
در این گونه شعرها تفکر و تخیل بدون چانه زنی با روان جمعی، ذهن و زبان را به حالیت و استغنا می رسانند بی آن که در متن فراآگاه مستغرق شوند.
آنچه سه گانی را بیشتر شعله ور میکند؛ وزن و موسیقی کلام است، وزن با اقتدار و انعطاف خلاقیت شاعرانه به تعبیرها و ترکیبها، سامان می بخشد و به گونه ای بارز سه گانی را مشخص می کند.
به باور من کلام در شعر بدون ریتم و آهنگ، هیات و هیبت چندانی ندارد. از این روست که منتقدان و شاعران معاصر اعم از غزل سرا و نوپرداز وقتی میخواهند نمونه ای از عادت زدایی و هنجارشکنی در بین انبوهی از منشآت و شطحیات عرفای قدیم ارائه دهند آنجا که صحبت از هنجارشکنی و عادت زدایی است، بیشتر به این مصراع «بایزید بسطامی» استناد میکنند که در بحر متقارب «فعولن فعولن فعولن فعول» تقطیع پذیر است «به صحرا شدم عشق باریده بود» در صورتی که بیشتر شطحیات عرفا شعر گونه با محتوای ماوراءالطبیعی است.
به تجربه اگر خلع سلاح وزن عروضی از شعر ، جمال آنرا به کمال می رساند، خسروانیها و فهلویات دوران ساسانی به مرور زمان تغییر شکل نمی داد و جای آنرا رباعی و دو بیتی و غزل و مثنوی و قصیده و.... نمی گرفت که همگی موزون و مقفا هستند و وزن بر اساس کمیت «کوتاهی و بلندی هجا» تکامل نمی یافت.
در ادبیات منثور و منظوم ایران زمین، «نثرهای مسجع سعدی در گلستان و متنهای دیگر» وزن پروسه ای است از تکامل، یک شعر سپید باید آنقدر توانمندی و چند لایگی معنایی داشته باشد که بتواند کمبود عنصر موسیقایی را تلافی کند موسیقی درونی کلمات تا آنجا که صاحب این قلم می داند در برخی از شعرهای سپید شاملو کارساز و بساز آمده اما متاسفانه این شاعر با سبک و سیاق و چیره دستی خود در این شاخه از شعر، تالی فاسد دارد و تا امروز هیچ یک از پیروانش نتوانسته اند جای خالی او را پر کنند.
در سه گانی ضربآهنگ آمیزه ای از ترقص و رجز است که کمک می کند مصراع آخر بار معانی شگفتی را به خواننده منتقل نماید شاید تفاوت آن با رباعی در همین مصراع آخرو یکپارچگی نیت و بافت و ساختار کلام و زبان باشد، که در رباعی هر مصراعی جداگانه مفهوم و شخصیتی مستقل دارد شخصیتی که قائم به ذات آن است ولی در سه گانی اگر در مصراع آخر با قوت و در پیوند با اجزاء دیگر بیان نشود، پاره های دیگر بلاتکلیف به نظر می رسد.

از لحاظ نحوه و ساختار و معماری هنسی کلمات نیز در سه گانی، ارزش ها هم پیکره و هم پیوندند، انگار تخیل شاعرانه هر لحظه در کمین است تا به موهبت الهام با اشیاء وعناصر طبیعی مچ بیندازد یا مشتشان را باز کند.
سه گانی بیشتر وقتها حضوری سیال و شناور دارد این سیالیت و شناوری در ناخود آگاه شاعر است وهنگام خانه تکانی دل ها آشکار میگردد.
شاعر سه گانی دنبال مضمون سازی نیستچرا که همه چیز در یک لحظه اتفاق می‌افتد همچنانکه «هایکوهای» راستین که ریشه در مکتب «ذنیسم» دارد و محصول سکون و بی ذهنی خلاق عارفانه اند.و ناگهان جرقه ای در آنسوی آگاهی وسپس اتفاقی غیر منتظره....
در مکتب «ذن» تفکر جایی ندارد فکر از قبل اندیشیده شده و چه بسا زمانهاست که فراموش گردیده، تکیه بر تفکرپیشاپیش جلوی اشراق را می گیرد و مدام سالک «شاعر» را به ذهن و محتویاتش ارجاع می دهد،واینجاست که نمیتوان خطر کرد، اگر در کار نو آوری هم خطری نباشد، شعری شگفت به دست نمی آید.
کافی است، شاعر سه گانی اهلیت داشته باشد و مخاطبش نیز برای لحظه کالبد یا ذهن علّی خود را کنار بگذارد آنگاههر دو یعنی شاهد و مخاطب، شاهد شهود خواهند بود، هر چند این شهودمربوط به مناسبات فیزیکی و دنیای عین باشد.
البته در شعر سه گانی بهتر است به جای شهود از «کشف» استفاده کنیم.
سه گانی در خود میجوشد، می غلتد، می تند و باز می شود و همچون پروانه ای با بال هایی از صبح و شبنم بر لبه چاقو، این شکل از شعربا تمام فشردگی و ایجازش، هیچگاه در تنگنا نمی افتد، ظرفیت شگفتی برای باز کردن فضا دارد، حتی در خوانش آن، انحنا و خمیدگی اش را راست می بینیم.
غریب و قریب، تعبیریست از حادث با همه عمر کوتاهش، انگار در لحظه آفرینش بند نافش رابا لفظ جاودانگی بریده اند.
برخی بر این باورند که «سه گانی» گونه ای از خسروانی ها و فهلویات دوران ساسانی است برخی نیز آنرا با «هایکو» مقایسه می کنند، هایکویی که وزن دارد. در واقع وزن سه گانیدر وزین بودن آن است.اتفاقا سه گانی در هر شکل و شمایل و وجه و رخسار و ترکیبی که باشد این «وزانت» یکی از ویژگی‌های شاخص اوست که به وجودش اعتبار می بخشد. چند جلدکتاب سه گانی که اخیرا به دست من رسیده چنین می نماید که دکتر «علیرضا فولادی» شاعر جوان و توانمند معاصر مبدع آن است و دوستان جوان دیگری مانند بهادر باقری، امیر باقری و شریف سعیدی و...دوشادوش او این پرچم را برافراشته می دارند.

فارغ از اینکه سه گانی در سال 89 به وسیله فولادی عزیز ابداع گردیده یا پیشینه چند هزار ساله دارد یا اینکه زنده یاد «مهدی اخوان ثالث» و دیگر شاعران این سه لختی ها را تجربه کرده اند. آنچه من از این دفترهای شعر خوانده ام «ته همه بلکه بسیاری از آنها» واقعا زیبا و تکان دهنده است، خلاصهبرای کسانیکه حوصله خواندن غزل‌هایزیبا قامت و مثنوی های بلندبالا را ندارند.
بی تردید شاعرانی می توانند چنین شعرهای کوتاه اما بلند را خلق کنند که از قزیحه، تخیل و دانش پر و پیمانیبرخوردار باشند. در سه گانی کافیست اهل خطر و جسور باشیو دست و دلت نلرز، آن گاه بی مضایقه دور از جدالهای ذهنی و آشوبهای خیالی، آثار شگفتی از قلمت سرازیر می شوند. اما اگر به اوج قله رسیدی و لغزیدی باید یادت باشد که لاجرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست.
من بر این باورم اگر بخت یار دوستان جوان سه گانی سرا باشد ظرف چند سال آینده افق روشن تری خواهند یافتو این گونه شعر با استقبال گسترده ای روبرو خواهد شد. خوشبختانه «بوطیقای» سه گانی و شرح و بسط مسائل و توضیح و حواشی و حوالی آن در این کتاب آمده است، اما من به لحاظ کمبود وقت و این که پیش زمینه ذهنی نداشته باشم فقط سی چهل تا از سه گانی ها را خواندمو بر اساس برداشت خودماین یاد داشت کوتاه را نوشتم. بی شک اگر وقت و مجالش می بودقلم به نقد می گرداندم، چرا که حرف و حدیث زیادی می توان در این مورد قلمی کرد متاسفانه من هنوز این بوطیقا را نخوانده ام و تتمه کلام این که برای این عزیزان آرزوی توفیق روز افزون دارم.


این هم چند نمونه از سه گانی ها:

علیرضا فولادی
(1)
آسمان با دل تنگم گریان؛
روی چترم باران،
زیر چترم باران.

(2)
از خدایان پر،
وز خدا خالی ست؛
قلب ما سرزمین اشغالی ست.

(3)
برای او همین دو بال، بس بود؛
دو بال میله میله؛
پرنده یک قفس بود.

معترضه:( یادم می آیددر ک دوبیتی «قطعه یا هر چیز دیگری گفته بودم: از سر بی حوصلگی بلبلان/بال زدن یاد قفس می دهند. )

(4)
لبخند می زنیم که "رنجیده ست..."؛
گاهی ترور،
شلیک حرفهای نسنجیده ست.

(5)
خشکسالی سر شوخی دارد
چارده قرن گذشته است هنوز
کربلا می بارد.

(6)
عشق من هم زمینی ست، اما
عین پاکی ست؛
عشق من زیرخاکی ست.

(7)
ای کاش عمری زنده باشد جوجه تیغی!
با خارهایش
همواره دشمن می تراشد جوجه تیغی.

(8)
در خودش اسیر،
می رسد چه دیر،
لاک پشت پیر!

(9)
آرام، اینجا زمین است
شاعر که باشی برایت
پاییز میدان مین است.

(10)
وای، دارد بوسه می گیرد
گربه از طوطی!
گاه زیبا می شود دنیای نالوطی.

(11)

بال است و حال است،
اما اگر سودای پروازی نباشد،
پر هم وبال است.

(12)
بین جبر و اختیار،
یک طرف طنابدار،
یک طرف طناب دار.

(13)
در گذشته مانده ایم مو به مو؛
یک طرف گذشته های پشت سر،
یک طرف گذشته های پیش رو.

(14)
سنگ بر دار و بزن
به پرم
آه باید بپرم.

(15)
بعد از این جور دیگر
کلاغان بیایید
بعد از این آدمک پرَ


از محمد شریف سعیدی


(16)
دختر گرسنه گفت نان
مادری که قرص ماه را ندیده بود
گفت: هیس طالبان!

(17)

او پیری که نشخوار میکرد
خون سبز علف در دهان داشت
مرگ را سخت نشخوار میکرد.

(18)
از رگ بلند گردنش خزیده مار
بر زبان تلخ او چقدر
حرفهای نیشدار

(19)
گرم و شیرین و پر تپش جاری است
در رگم بوسه های شبهایش
قند خون من است لبهایش.

(20)
بین انسان و خدا فاصله بود
یک نفر پل می ساخت
دزد در قافله بود.

از بهادر باقری
(21)
نه مرا با تو بودن آسان است
نه توان گفتنت وداع، وداع
عشق ای ترکش کنار نخاع

(22)
تلخ یا شیرین
گر حقیقی یا که رویایی است
زندگی «صد سال تنهایی» است.

(23)
بانو جسارت نباشد
چشمانتان می تواند
از سنگ سعدی بسازد.

معترضه از غزل اولاد:
باز است سنگ، سنگ بسته است

سعدی کنارم نشسته است

گردن به گردن غمی نیست

در فکر قلاده باشم.

(24)
خوش به حال لاک پشت
کوله پشتی اش
از هر آنچه غیر خویشتن تهی است.

(25)
مست آن سلام اولی، ولی
وقت والسلام شد
زندگی تمام شد.

از امیر باقری:
(26)
حسرتش شد تمام خانه به دوش،
خانه ای دارد او که اجباری ست؛
قبر هم یک چهاردیواری ست.

(27)
زندگیمان چهارتا برگ است،
برگهای شناسنامه گواه؛
از تولد، سه صفحه تا مرگ است!

(28)
با تبر ساختیم و خاموشی؛
باغمان را زدیم چوب حراج،
وای از این بساز بفروشی.

(29)
تیربرق تناور و خاموش،
گرچه یکجانشین اجباری ست؛
نور یک شهر در سرش جاری ست.

(30)

گاه بد نیست جای او باشی،
زن شدن، درد ضربدر درد است؛
خود "زنی" را چاره ی مرد است!

و یک سه گانی زیبا از حسین محمدی فرد
(31)
به به چه حس و حالی
انگار جای دستم
روییده است بالی.

 


......

 

 

 

چرا سه گانی قالب شعر انتظار است؟

سیّد حبیب نظاری

سه گانی را دوست دارم نه به خاطراینکه یک قالب شعر ی جدید در ادبیات زبان مادری من است، نه به خاطر اینکه یکی از قالب های کوتاه است که تنها از سه مصراع تشکیل می شود.نه به خاطر ترتیب قرار گرفتن قافیه در آن که به شاعر اجازه می دهد در مصراع اول و سوم یا دوم و سوم قافیه را به کار بگیردو دست او را در انتخاب قافیه و حتی وزن باز می گذارد. سه گانی را دوست دارم نه به خاطر اینکه معتقدم می تواند جای خالی یک قالب بسیار پر ظرفیت را در شعر نوجوان پر کند آن هم در روزگاری که شعر نوجوان مترادف شده با قالبی چون چهار پاره. من سه گانی را به خاطر شباهت بسیار زیاد آن به " انسان منتظر" دوست دارم.سه گانی یک قالب منتظر است. قالبی است که نوعی انتظار را در درون خود می پرورد و آن را به انجامی خوش می رساند و همین پایان بندی هنرمندانه شوق مخاطب را برای بازخوانی آن و نیز خواندن سه گانی های دیگر بیشتر می کند. شاید همین پایان بندی مناسب اولین شباهت سه گانی به " انسان منتظر " است زیرا " انسان منتظر" مانند یک سه گانی خوب عاقبت به خیر می شود و به پایان مطلوب می رسد. سه گانی شعری است اندیشه مدار ، از میان عناصر شعر ، عنصر اندیشه در آن نمود بیشتری دارد. درست مثل انسا ن های منتظر که بسیار اهل تفکرند و اندیشه . از ویژگی های دیگر سه گانی آمادگی همیشگی آن برای برای یک اتفاق خوشایند در متن شاعرانه ی خود است. انسان های منتظر هم همیشه آماده هستند ، آماده ی نقش آفرینی در یک اتفاق بزرگ، اتفاقی که در یک روز دل جهان را خواهد لرزاند و زمین را سرشار زیبایی خواهد کرد. سه گانی شعری امید وار است . شعری است که موضوع اصلی آن زندگی است و بر خلاف بسیاری از قالب های دیگر که دچار نوعی نا امیدی همیشگی شده اند، شعری است سر شار از امید درست مثل انسان های منتظر که به آینده ی روشن جهان امیدوار هستند. به نظر من همین چند ویژگی مشترک میان سه گانی و انسان منتظر آن را دوست داشتنی کرده است.

 

یادداشت ها

یاداشتی از مریم صابری : 

 

با سه گانی نوشتم،خندیدم،اشک ریختم؛و حالا چند سالیست که با سه گانی زندگی می کنم.
وقتی دل تنگ می شوم،می شکنم،می سوزم ،قلمم را به دست می گیرم و با سه گانی قلبم را دوباره به تپش وا می دارم.

 

عجب شعر جان سختی ست این سه گانی.

 

کافیست در بهترین و بدترین لحظاتم،چشمانم را به روی هر چه خوب وبد است ببندم و تمام داشته ها و نداشته ها،همه و همه را با مشق سه گانی به تصویر بکشم.

 

"مریم صابری"

 

یاداشتی از بهنام علیپور:  

 

 

سه گانی هنر فشرده سازی مفاهیم در شعر است. سه گانی ژانری است که از زمان کشف و تنظیمش تا همیشه کهنه نمی شود و به واسطه ی گستردگی اش(در سه قالب کلاسیک و نیمایی و سپید با تنوع در کاربرد وزن و کاربرد قافیه و یا به کار نبردن قافیه) نو و جذاب می ماند.
این انقلاب کوچک در شعر، آنقدر پتانسیل داشته و دارد که جریان های افراطی ای مثل موج نو، شعر حجم و موج ناب، و یا انواع جریان ها برای کوتاه نویسی مثل: هایکو واره ها، پریسکه، نوخسروانی ها و...را کنار زده و می زند و با اقتدار تنها الگوی شعر کوتاه در ادبیات فارسی می‌شود.
به زعم بنده همانگونه که صاحبنظران در ادبیات و خصوصا شعر گفته اند، یکی از شرایط قائل شدن جایگاه پدری برای شخص نسبت به یک جریان این است که در آن جریان بهترین پدیده ها را آن شخص به وجود آورده باشد. مثل رودکی که پدر شعر فارسی لقب گرفت. مسلماً قبل از رودکی شاعرانی بوده اند ولی نه به قدرت رودکی.
جناب دکتر فولادی هم به حق پدر ژانر سه گانی هستند، چون بهترین و استادانه ترین آثار در این ژانر از آن ایشان است.
جواد بخشعلی پور
تنکابن

 

یادداشتی از مهدی ناصری : 

 

هوالجمیل و یحب الجمال  

یاد داشتی کوتاه در معرفی "سه گانی"

از منظر شاعری که در حدود سی و اندی سال شعر خوانده و شعر سروده و شعر شنیده است؛ بدون تردید سه گانی همان پازل گمشده ی پیکر شعر امروز ایران است که مخاطب غریب و پر از دغدغه ی عصر حاضر در جستجوی آن است .
مخاطبی که در حال و هوایی که زندگی می کند و در خلوت و جلوت گاهی زمزمه ای از سر درد و نیاز با خود دارد .
عصری که همه چیز در ترازوی سرعت ولی با کیفیت سنجیده می شود .
شتاب زندگی باعث شده است که انسان متمدن و آگاه امروز مدام در جستجوی روزنه و راههای میانبری باشد که هر چه سریعتر و هوشمندانه تر به هدف و مقصد نهایی خود برسد .
و از این رهگذر تنها آنچه برای وی مهم است وقت و زمانی است که باید در برنامه ریزی های مدون خویش بگنجاند.
حتی مکالمات روز مره اش نیز از این سرعت بی بهره نمانده است .
صبحانه اش را در اتومبیل خود و در مسیر خانه تا محل کارش می خورد.
ناهارش را در کمترین زمان و با ابزار و وسایلی مانند فست فودها تهیه و مصرف می کند.
امور بانکی و خرید خود را از طریق اینترنت در کمترین زمان ممکن انجام می دهد .
با این حال چگونه وقتی را برای خواندن قصیده های خاقانی و مسمطها و ترجیع بندها و ترکیب بندهای فاخر شعرای بزرگ گذشته در برنامه ی روزانه اش می تواند داشته باشد ؟ .
کما اینکه همین مخاطب شعر همیشه
حد اقل برای دلداری کوتاه مدت خویش زیر لب چیزی را باید زمزمه کند :
_ از بیوفایی
_ از نامهربانی های دوستان و یاران
_ از گردش ایام
_از عاشقی
و .....
"سه گانی" می تواند همه ی این احساس را در خود بگنجاند .
به عبارت دیگر "سه گانی" به گونه ای
است که جامع تمامی امیال و نیازهای روحی مخاطب شعر می باشد و به موجزترین حالت ، احساس را منتقل نموده عالی ترین پیام را در کوتاه زمان
ممکن به خواننده و یا شنونده القاء می نماید :

چلچراغ ،
ناگهان جلا گرفت ،
یک نفر شفا گرفت .

و یا :
دیروز ناتمام ،
امروز ناتمام .
روزی علی الدوام !


با این وصف و با توجه به مراتب فوق
حقیر معتقد است ، سه گانی های :
عاشقانه
ولایی
عارفانه
اجتماعی
سیاسی
و ...
با پانزده فرم و در وزن های
کلاسیک
نیمایی
و سپید
وسعت بینش و سرایش شاعر را از محدودیت بسته ی قیود متداول رباعی و دوبیتی رهایی بخشیده و سراینده می تواند با استفاده از همه ی ابزار تفکر و بدون قید و شرط ، البته با مهارت خاص و با بهره گیری از آموزه های بوطیقای آموزشی سه گانی ، به افکار خود جامه ای زیبا و موزون از واژه ها و کلمات بپوشاند .

آنچه مسلم است ، زحمات ، تحقیقات و تتبعات استاد ارجمند جناب آقای دکتر علیرضا فولادی در خصوص شناساندن
"سه گانی" به جامعه ی ادبی ایران است که واقعا ارزشمند بوده و از هر حیث ؛ واضح و مبرهن و غیر قابل انکار است .
و از این منظر ؛ مشارالیه به ساختار شکنی دلپذیری پرداخته است که در خور تقدیر و ستایش است .

توفیق این استاد بزرگوار ، سه گانی خوانان و سه گانی پردازان را از در گاه خداوند سبحان مسئلت دارد .

محمد مهدی ناصری
خرداد ماه 1395

 

 

سه گانی، تکثر و آزادی
برای نشان دادن ابعاد فرهنگی سه گانی، باید آن را در حوزه ادبی خاص آن از چشم انداز کارکردهای افزوده اش بررسی کرد. این حوزه، حوزه ی شعر کوتاه فارسی است.
قالبهای پیشین شعر کوتاه فارسی، تکثر و آزادی را یا پاس نمی داشتند و یا به طور نیم بند پاس می داشتند.
برای نمونه، دوبیتی و رباعی، بیش از یک وزن با یکی دو طرح قافیه را برنمی تافتند و هنوز چنین است. از سوی دیگر، پیشنهادهایی مانند شعر نیمایی کوتاه و شعر سپید کوتاه، اولا نگاه کوتاه گرا را به نگاه نوع گرا فروکاسته اند و بیشتر روی این که شعر نیمایی باشد یا سپید، اصرار می ورزند و ثانیا به یک شاخه از پیشینه شعر مدرن فارسی، یعنی شاخه نیمایی یا شاخه سپید محدود مانده اند.
حال، از این منظر به سه گانی نگاهی دقیق بیندازیم و در این صورت نکته های زیر برای ما آشکار خواهد شد:
1. سه گانی، از جهت پرداختن به نوع کلاسیک یا نیمایی یا سپید، تکثر و آزادی مطلوبی را به شاعر هدیه می دهد. هر شاعر به فراخور مهارت امکان کار بر روی سه گانی در هر یک از این شاخه ها را می یابد.
2. سه گانی کلاسیک و نیمایی برخلاف دوبیتی و رباعی به یک وزن خاص سروده نمی شود، بلکه هر وزن دلخواهی در صورت مناسبت با مضمون برای سه گانی می تواند مورد استفاده قرار گیرد و فشارهای پشت سد محکم دوبیتی و رباعی از این راه به انرژی آزاد هنگفتی برای سرودن و بودن در وزنهای متکثر بدل می گردد.
3. از این گذشته سه گانی باز، بر خلاف رباعی و دوبیتی به کاربرد یکی دو طرح قافیه پایبند نیست و هر طرح قافیه ای به شرط مناسبت با مضمون برای آن جای کار دارد.
4. دو مورد قبلی مربوط به فرم بیرون جزئی سه گانی بود. سه گانی در فرم درونی جزئی نیز بر خلاف هایکو با بازگذاشتن دست شاعر برای هنرآفرینی در ساختارهای نحوی ممکن، به همان تکثر و آزادی پایبند می ماند.
باری، سه گانی شعر تکثر و آزادی در حوزه ی شعر کوتاه فارسی است و هماهنگی اش را با این دو ویژگی فرهنگی عصر ما به رخ می کشد. سه گانی براستی شعر اکنون ماست.
#علیرضا_فولادی

 

 

شعر حکمت همان سه‌گانی است
یادداشتی بر گفتگوی سید علی صالحی در بارة جریان شعر حکمت
سید علی صالحی، شاعر و نظریه‌پرداز شعر گفتار، طی گفتگویی در تاریخ 16 اسفند 1394 پیش‌بینی کرده است که چندی دیگر جریانی با نام شعر حکمت پدید می‌آید. این پیش‌بینی را به فال نیک می‌گیریم و می‌افزاییم از دیدگاه ما شعر حکمت در قامت امروزین آن، چیزی جز همان سه‌گانی نیست و بر این پایه، جریان شعر حکمت، جریان عظیم سه‌گانی‌پردازی خواهد بود. در نوشتار کوتاه حاضر می‌کوشیم بر اساس گفتگوی صالحی و شواهد دیگر، به اثبات این قضیه بپردازیم.
سید علی صالحی، ابتدا ضمن توضیح فرایند گذارش از موج ناب به شعر گفتار و از شعر گفتار به شعر حکمت، می‌گوید: «دو سالی هست که یادداشت‌هایم را در این زمینه مهیا کرده‌ام. در اولین اقدام فکر کردم بهتر است مسئله را رسانه‌ای کنم، زیرا تا در کاری به یقین نرسم، پرده را کنار نمی‌زنم. البته این اتفاق تازه، طلوع تکلم "شعر حکمت" است».
در بارة این بخش از گفتگوی صالحی گفتنی است که پیشینة نظری شعر حکمت به قبل بازمی‌گردد و طلوع تکلم این نوع شعر، عملا از نهم خرداد 1389 با ظهور رسمی سه‌گانی رخ داده است، چنان که در «بوطیقای سه‌گانی و مسائل آن» آورده‌ایم: «رویکرد محتوایی سه‌گانی، به اقتضای خصوصیات شکلی منحصربه‌فرد آن، رویکرد حکمت‌آمیز است. حکمت یعنی علم به حقیقت پدیده‌ها. جهان بی‌معنای ما تشنة حکمت است و فرستادن خواننده دنبال نخودسیاه احساسات سطحی یا هذیانات گنگ در این جهان نوعی همنوایی با پلشتی‌های آن بیش نیست. شعر حاصل تعهد است و کدام تعهد والاتر از تعهد به نواهای جاودانة حقیقت؟ سه‌گانی‌پرداز از دریچه‌ای که سه‌گانی پیش روی او گشوده است، حکمت می‌جوید و حکمت می‌گوید، چه، چارچوب تنگ آن، مانند چاچوب تنگ حوصله‌های امروزین، جای بیهوده‌بافی باقی نمی‌گذارد». (44)
سید علی صالحی، در دنبالة گفتگویش می‌گوید: «[شعر حکمت] مرزهای مشخصی با گزین‌گویه و کلمات قصار و پندواندرز دارد. حکمت شعر حکمت، مولود صنعت کردن در زبان و بازی‌های زبانی بیهوده نیست. این روح روشن اشراقی در کالبد کلمات، خود انسان و برای انسان است».
پیشتر در بوطیقای سه‌گانی نوشته‌ایم: «ادراک ماهیت پدیده‌ها و روابط نادیده میان آن‌ها، راهی است که سه‌گانی‌پرداز را به حکمت می‌رساند و از این چشم‌انداز، میان موضوعات انسان و طبیعت و اجتماع فرقی نیست. او این راه را با جان و دل پشت سر می‌گذارد. حکمتی که وی می‌یابد، شاعرانه است، نه بدان دلیل که در پوشش تصویر و تزئین رخ می‌نماید، بل از آن رو که با شعور شاعرانه پدید می‌آید و این شعور، همان ذوقی است که شعر ناب می‌آفریند. حکمت شاعرانة سه‌گانی حاصل اشراق است. در این روش، ذهن و عین یکی می‌شوند و سوبژه و ابژه یگانگی پیدا می‌کنند و از این رهگذر، ماهیت پدیده‌ها و روابط میان آنها بدان گونه که حقیقتا هست، رخ می‌نماید». (44-45) در اینجا لازم است جمله‌ای را بیاوریم که ذیل یکی از اصول هفتگانة سه‌گانی آمده است و باز به این موضوع ربط دارد: «سه‌گانی شعر زندگی است و نمی‌توان در آن، به بازی‌های زبانی تن داد و با این حال، همواره باید مراقب استحکام زبان آن بود». (40)
ادامة گفتگو کمی تاریخی و اندکی شاعرانه است، چنان که می‌گوید: «خلأ حکمت، شعر ما را کشت» و «طی دو سال آینده، آرام‌آرام همة نکات را بازخواهم گفت» تا می‌رسد بدانجا که می‌گوید: «زنهار! شعر حکمت، بیشترینه در کلام کوتاه رخ می‌نماید».
به باور ما این نکته، جان کلام صالحی است و به «خیرالکلام ما قل و دل» سه‌گانی اشاره دارد. در تعریف سه‌گانی، مشخصة کوتاه بودن درج شده است و ضمن آن حتی حدود کوتاهی را مشخص کرده‌ایم. (18-20) و نوشته‌ایم: «حدومرز شعر کوتاه فارسی، از جهت فرم بیرونی- کلی، با تقطیع معمولی لخت‌ها، یک‌لختی تا پنج‌لختی است و بنابراین‌ سه‌گانی به عنوان یک نوع شعر سه‌لختی، نقطة تعادل شعر کوتاه را پیش روی ما می‌گذارد و یگانی و دوگانی و چهارگانی و پنجگانی، لبریخته‌های آن را تشکیل می‌دهند». (20)
سخن را کوتاه کنیم. انتظار می‌رود پردازندة نظریه، پیشینة آن را بشناسد و بدان ارجاع دهد. این رسم مرسوم همة اهل تحقیق است و این انتظار ما از سید علی صالحی با شناختی که از ایشان داریم، بیجا نیست.

#علیرضا_فولادی

 

 

از رباعی تا سه‌گانی

متن سخنرانی
در نشست علمی بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری
(28 اردیبهشت 1395؛ دانشگاه نیشابور)

ابتدا قرار بود در بارة «روش‌شناسی رباعیات خیام» سخن بگویم، اما همکاران ارجمند، پیشنهاد دادند تا مقایسه‌ای داشته باشم میان «رباعی» و «سه‌گانی» و از باب امتثال امر، راجع به این موضوع سخن می‌گویم.
بر پایة روایتی که در «المعجم فی معاییر اشعار العجم» شمس قیس رازی نقل شده است، نخستین بار، رودکی (244ق- 329ق) رباعی را کشف و معرفی کرد. همچنین ضمن آثار عرفانی شواهدی آمده است که نشان می‌دهد رباعی پیش از رودکی نیز در مجالس صوفیه کاربرد داشته است. با این حال، قراین وجود رباعی، از قرن سوم پیشتر نمی‌رود.
به جرئت می‌توان گفت از آن زمان تا امروز، کسی در رباعی‌پردازی به پای خیام (440ق- 536ق) نرسیده است، حال آن که تا کنون صدها رباعی‌پرداز داشته‌ایم و رباعیات 300 تن از آنان ضمن کتاب «جنگ رباعی»، بازیابی و تصحیح سید علی میرافضلی تنها بخش ناشناخته‌تر کار ایشان را تشکیل می‌دهد و رباعیات «نزهه المجالس» حکایتی دیگر دارد. در این میان حتی کسانی مانند بابا افضل کاشانی، تخصص شاعری‌اشان را رباعی‌پردازی قرار داده‌اند و کسانی مانند عطار نیشابوری مجموعة مستقل رباعی گرد آورده‌اند و این دست مجموعه‌ها در روزگار ما رو به فزونی هم گذاشته است. البته از به‌گزینی رباعیات همة رباعی‌پردازان، قطعا دیوان خوبی قابل تدوین است، ولی این واقعیت خدشه‌ای به مقام والای خیام وارد نمی‌سازد.
اکنون این پرسش پیش می‌آید که دلیل این جایگاه دست‌نیافتنی چیست؟ به نظر می‌رسد برای پاسخگویی دقیق، باید راه آسیب‌شناسی رباعی پس از خیام را در پیش گرفت. نتیجة این کار بازشناسی چهار آسیب زیر خواهد بود که بر پیکر رباعی وارد آمده است:
آسیب اول
قالب‌های شعری از دامن گفتمان‌ها برمی‌خیزند. هر قالب شعری، زادة یک گفتمان‌اصلی است و آن گفتمان، مانند روح در تن آن قالب بدان زندگی می‌بخشد. برای نمونه گفتمان اصلی قالب غزل، چیزی جز گفتمان تغزلی با سه زیرشاخة گفتمان عاشقانه، گفتمان مغانه و گفتمان خنیاگرانه نیست. غزل بدون وجود این گفتمان‌ها از هویت خواهد افتاد. این‌گونه است که حتی غزل عرفانی، ناچار به این گفتمان تن می‌دهد.
اکنون جا دارد بگوییم گفتمان اصلی هر قالب شعر کوتاه، گفتمان حکمی است و به عبارتی، حکمت جانمایة این نوع شعر را می‌سازد. اگر خیام سرآمد رباعی‌پردازان ماست، علتش شناخت دقیقی است که از گفتمان اصلی قالب رباعی دارد و این قالب را برای بیان حکمت به خدمت می‌گیرد. ناگفته نماند که حکمت یعنی علم به حقایق جاودانه پدیده‌ها. لازمة بیان این حقایق، کاربرد زبان موجز است و رباعی امکان این کار را بخوبی فراهم می‌آورد:
در دایره‌ای کآمدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می‌نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
محتوای این رباعی خیام، حکمت بالغه‌ای است که آن را با تعابیر مختلف خوانده‌ایم و از آن جمله است این بیت منسوب به مولوی:
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم
آسیب دوم
شعر حکمت، افزون بر ایجاز، دو ویژگی دارد: یکی اتمام و دیگری اقناع؛ یعنی هماهنگی اجزا و ضرباهنگ کل آن به گونه‌ای است که خواننده، آن را، اولا تمام‌شده و ثانیا قانع‌کننده می‌یابد. این ویژگی‌ها در رباعی، با ضربة ذهنی مصراع آخر نمود می‌پذیرد و در رباعیات خیام کاملا قابل لمس است، ولی رباعی‌پردازان دیگر، نه همیشه، بلکه گهگاه به این قاعده پایبند بوده‌اند و شاید علتش این باشد که عموما ضرورت کاربرد گفتمان حکمی را در رباعی نادیده گرفته‌اند:
آن شوخ که جا در دل ناشاد گرفت
مانند زمانه خو به بیداد گرفت
آتش به جهان زدن ز آهم آموخت
خون ریختن از چشم ترم یاد گرفت
رباعی بالا از فکری مشهدی، با گفتمان تغزلی پدید آمده است. مصراع آخر این رباعی، ضربه‌ی ذهنی ملموسی نمی‌زند که خواننده، آن را تمام‌شده و قانع‌کننده بیابد و بنابراین می‌توان آن را چنین ادامه داد:
در ریختن خون من انصاف نداشت
از عاشق کشته‌مرده ایراد گرفت
با مروری بر کتاب «رباعی امروز» به کوشش محمدرضا عبدالملکیان، این آسیب را جزو پربسامدترین آسیب‌های رباعی می‌بینیم.
آسیب سوم
رباعی از چهار مصراع پدید می‌آید و دو مصراع اول، حکم مقدمه و دو مصراع آخر، حکم نتیجة آن را دارند. این چیدمان با سه‌مرحله‌ای بودن صغری و کبری و نتیجة قیاس منطقی همخوان نیست و بدین دلیل گاه، مصراع دوم، فضایی برای تکرار محتوای مصراع اول پدید می‌آورد و این فضا، ایجاز رباعی را مختل می‌سازد:
یک عمر به بیهوده جهان فرسودم
از عمر نشد به غیر خسران سودم
غافل بودم زآنچه خدا فرمودم
ای کاش چنان که می‌نمودم بودم
با دقت در رباعی بالا از حمید سبزواری، پی می‌بریم که محتوای مصراع دوم، چیزی جز تکرار محتوای مصراع اول نیست، تا جایی که با حذف این مصراع، نقصی به محتوای کل رباعی راه نمی‌یابد:

یک عمر به بیهوده روان فرسودم
غافل بودم زآنچه خدا فرمودم
ای کاش چنان که می‌نمودم بودم
رباعیات مستندتر خیام، از این آسیب برکنارند و این نکته، نشانه‌ای به دست می‌دهد تا رباعیات اصلی او را از رباعیات منتسب به وی بازشناسیم.
آسیب چهارم
این آسیب با گسترش شعر نیمایی و سپید، بیشتر به چشم می‌آید و آن، ماندن رباعی بر یک وزن و یکی دو طرح قافیه است. ضمنا شاید چنین آسیبی به رباعیات خیام و غیرخیام مرتبط نباشد، اما اوجهایی مانند رباعیات خیام، همیشه توجیه علل وجودی خود را در خویش دارند و از این میان، سر بعدی‌ها بی‌کلاه می‌ماند. اینجاست که می‌بینیم در دورة ما کوشش‌هایی برای سه‌مصراعی سرودن یا نیمایی سرودن رباعی صورت می‌گیرد.

اکنون نوبت معرفی سه‌گانی در مقایسه با رباعی است. این بحث را مختصر می‌گیرم و ترجیح می‌دهم بیشتر سه‌گانی بخوانم تا حضار محترم عملا این قالب نوپدید را بشناسند. پیشتر بگویم مدرنیسم از جهت معرفتی حامل جزئی‌نگری است و بدین دلیل ذات شعر نیمایی باید کوتاه باشد. هر شعر نیمایی یک پیام بیشتر ندارد و نیما و پیروانش که شرایط را برای معرفی شعر کوتاه به عنوان شعر کامل آماده نمی‌دیده‌اند، کوشیده‌اند آن پیام واحد را با حربه‌هایی مانند روایت، گسترش دهند، ولی نیما تمایل خود را به کوتاه‌سرایی با سرودن حدود 2000 رباعی آشکار ساخت؛ همچنین شاملو این تمایل را از راه ترجمة هایکوهای ژاپنی نشان داد؛ همینطور اخوان ثالث، بر اساس آگاهی‌های مجملی که از خسروانی‌های ایران باستان وجود دارد، هشت شعر سه‌مصراعی سرود و نام آن‌ها را نوخسروانی نهاد. باری، سه‌گانی در آیندة این فضا پدید آمد، ولی چنان که خواهیم دید، با رباعی میانة استوارتری دارد، به چهار دلیل:
دلیل اول
سه‌گانی از آغاز به گفتمان حکمی تن می‌دهد و نام «شعر حکمت» برای آن برازنده است. چنان که گذشت، این گفتمان، گفتمان اصلی رباعیات خیام است. در بوطیقای سه‌گانی گفته‌ایم که سه‌گانی بر پایة حکمت ایرانی- اسلامی پدید می‌آید.
دلیل دوم
در تعریف سه‌گانی، چهار ویژگی «کوتاه‌»، «سه‌لختی»، «بسته» و «کوبشی» لحاظ شده است. این تعریف، با تعریف رباعیات اصیل فرق ندارد، جز این که چهار لخت رباعی در سه‌گانی به سه‌ لخت فرومی‌کاهد. پس ویژگی ضربة ذهنی مصراع آخر رباعی در سه‌گانی همچنان پابرجا می‌ماند.
دلیل سوم
سه‌گانی مطابق سه تایی بودن اجزای قیاس منطقی، یعنی صغری و کبری و نتیجه، به اصلاح فرم رباعی همت می‌گمارد و با کاهش یک لخت از این فرم، امکان تکرار محتوای لخت اول در لخت دوم را برطرف می‌سازد.
دلیل چهارم
سه‌گانی برای فرارفتن از محدودیت نوع وزن و شکل قافیه‌بندی رباعی، اولا در سه شاخة کلاسیک و نیمایی و سپید سروده می‌شود و ثانیا شاخه‌های کلاسیک و نیمایی آن، هر وزنی را به شرط مناسبت با مضمون قبول می‌کنند و ثالثا تمام طرح‌های ممکن قافیه، شامل کاربرد قافیه در لخت‌های اول و سوم، دوم و سوم، اول و دوم و سوم، اول و دوم و بی‌قافیه را به کار می‌گیرد و از این طریق با تازه‌ترین دستاوردهای شعر فارسی همخوانی می‌یابد.

باری، نتیجة سخن ما در چند جمله می‌گنجد:
سه‌گانی، بیش از هر قالبی با رباعی میانه دارد و درواقع مدرن‌سازی رباعیات اصیل فارسی است. همین اصالت پروپیمان باعث شده است تا امروزه سه‌گانی امکان رقابت با هایکو را پیدا کند؛ ضمن این که وجود نمونه های خام مشابه در ادبیات گذشته و امروز ایران زمین بر قدرت رقابتی آن افزوده است. [در پایان، با خواندن چند سه‌گانی شما را به خدای بی‌همتا می‌سپارم].

#علیرضا_فولادی

 

گل

 

 سِوال و جواب

 

پرسیدیم: چرا خسروانی می گوید: سه گانی از من است؛ سه خشتی می گوید: سه گانی از من است؛ نوهسروانی می گوید: سه گانی از من است؛ و حتی هایکو می گوید: سه گانی از من است؟

نوشتارهای کوتاه زیر، پاسخهایی است که اهل نظر به این پرسش داده اند. بخوانید:

1. امیر باقری:
وقتی یک شخص در علم و دانش و هنر تبدیل به یک ستاره می شود، بسیاری از مردم تلاش می کنند تا به نوعی آن ستاره را منسوب به خود کنند. این که مردم و حکومت کشور ترکیه مولانا را با وجود اینکه حتی یک مصراع شعر ترکی ندارد، از خود می دانند و به این گوهر خفته در خاکشان می بالند، نشان از بزرگی مولوی دارد.
مثال خوبی است که با افتخار بگوییم بدون هیچ گزافه ای، سه گانی آنچنان دارد مورد اقبال عموم مردمی قرار می گیرد که تمام ژانرهای کوتاه، تلاش می کنند تا آن را از خود بدانند و یا خود را از آن!
کسی که می خواهد اسکناس جعلی چاپ کند، مسلما به سراغ پربهاترین اسکناس خواهد رفت! سه گانی با بوطیقای ارزشمندش، شناسنامه دارترین شعر کوتاه است. چرا تا به حال هیچ کس تلاش نکرده است که مثلا هایکو را نوخسروانی یا نوخسروانی را هایکو بداند؟ هایکو با تمام ظرافت و تبلیغاتش، هرگز نتوانست اینچنین در ایران همه گیر شود. خسروانی به عنوان یک "کهن الگو" حق دارد سه گانی را از خود بداند، زیرا این فرزند خلف آنقدر شناسنامه و کارنامه ی درخشانی دارد که بشود به آن بالید.

3. محمد دری صفت:

بطور اجمال عرض میکنیم:

هر پدیده اصالت و پشتوانه خود را دارد
واین مردم و مخاطب است که زیباترین را انتخاب میکند.

تاس ، صندوقچه ، کعبه ....... همگی مکعب هستند
ولی ایا در اصالت و مفهوم و پیام هم مشابه اند؟
گرچه از دید ظاهر هم شکل اند ولی هر کدام یک رسالت جداگانه دارند و هر کدام مشتاقان خود را.
نو خسروانی و پریسکه و قالبهای دیگر سه سطری گرچه مسبوق به سابقه هستند ولی هیچکدام نظام و ساختار سه گانی را نداشته و ندارند.
سه گانی تبلور تکمیلیه شعر سه سطری است که باید قانونمند سروده شود و باید کوبش و پیام پایانی داشته باشد که این باید در قالبهای دیگر دیده نشده.
پس طرحی است بدیع و کامل و موجز و گویا که تاکنون مشابهش را ندیده ایم
و مشتاقانه پیرواش هستیم.
تاریخ و ادبیات و مخاطبان هستند که انتخاب میکنند.
راهی که سالیان سال است قالبهای دیگر موفق به پیمودن نشدند، سه گانی بواسطه شیرینی و گویایی اش در مدت کوتاهی پیمود و بزودی شاهد فتح قله های موفقیت اش به اهتمام دوستداران، عاشقان، مخاطبین، و مردم خواهیم بود.


3. پاییز رحیمی

سلام استادجان.سلام دوستان. آدینه بخیر

به نظرمن همه ی ابنها خودرا در آینه ی بزرگ سه گانی می بینند و هضم شده در دل آن. اما چون بوطیقای سه گانی ونظریه های مربوط به آن توسط شما بیرون آمد و جریان گرفت ، با خود می گویند ؛" چه جالب! چه خوب ! اینو که ما هم می خواستیم و می تونیم بگیم".

حکایت کسانی که از حل یک معما یا مسأله ی ریاضی عاجزند و وقتی جواب را گرفتند سر تکان می دهند و می گویند: اینو که ما هم بلد بودیم. کاری نداشت.


به نظر من این مدعیان خودشان خوب می دانند که ریزه خوار سه گانی اند اما خب ، هیاهو و مقابله و سروصدا ویژگی دنیای شبه روشنفکری امروز است

4. رضوانه سخنگو:
دنیای ماشینیسم امروز
بافناوری های آپدیت و به روز
فقط به کوتاهی می اندیشد
و به صرفه جویی در زمان؛
به این که در لابلای تایم ترافیک های کمر شکن زندگی
بتوان با شعری
یا شنیدن تازه ای ادبی
ذائقه ی جان را نوازش
و با تمدد روحیه
به زندگی ادامه داد
و این
کوتاهی در
کمتر از سه مصراع
شاید کاملا و
واقعا محقق نمی شود،
ضمن این که
عدد 3 می تواند
میان تمام ملل
مثل رقم هفت
مقدس باشد و
معمول.
این ابتدایی ترین دلیل است،
ضمن اینکه
اشتیاق مخاطب
به سه مصراعی شنیدن
دارد
لحظه به لحظه
بیشتر کشف ودرک می شود.
و اشتیاق ذوق مخاطبان است که دارد
این
انگیزه را می آفریند
و کاری می کند تا
هر قالبی
از راه رسیده و نارسیده
سعی داشته باشد
سه گانی؛
این قالب کوتاه
پایا
پویا
و دلچسب
و ان شالله مانا
را به خود منتسب کند
و
از آن خود بداند.
با خواندن چند هایکو و ...
می توان به این نتیجه رسید که
پرداختن به هر یک از آن قالب ها
نه بر خورد عاطفه و تفکر می خواهد
نه ضربه ی پایانی
ونه علم به بوطیقای شکیل سه گانی را می طلبد،
ضمن این که انواع موزون
و نیمایی و سپید و ...
را ندارند
و تنها به شکل سپید ارائه شده اند؛
وهرگز
پویایی
موجز بودن
دلچسب بودن
و کوبش انتهایی را
ب ذائقه ی تشنه ی مخاطب
اهدا نمی کنند.
شاید مثل هایکو
فقط تصویر ارائه می دهند
و پرداختن به آن ها
کار هر شخصی است که
فقط بتواند
قلم در دست گرفته
و
آنچه را می بیند
خیلی راحت
بی هیچ اندیشه ای
بر زبان آورد.
زنده باد 3گانی،
درووود بر پدر 3گانی،
درووود بر یاران 3گانی.

5. مریم صابری:

گاه حوادث پشت سر اسنادی می شود برای ماندگاری و به اوج رسیدن...

 

اگر سه گانی امروزه نظر بسیاری از منتقدان را به خود جذب کرده دارای این چنین ظرفیت بالایی نبود ،چه بسا در هیچ محفلی از آن حتی صحبت هم نمی شد.
اینکه می بینیم مدعیان سه گانی را از خود می دانند به خاطر اینکه این ژانر دارای اصول و قانون و مهم تر از همه بوطیقا است و مسلما کسی چون دکتر علیرضا فولادی بوده ؛که سالها تلاش وبررسی و مطالعه روی آن داشته باشد و حالا که این نهال کم کم به بار می نشیند خیلی هم خوب است که بیایند و حاصل کار و زحمت دیگری را براحتی به نام خود یا دیگری کنند!
و صد البته این خود نشان دهنده ی این است که همه از این ژانر سه گانی که کوتاه ، محکم ،شاعرانه و زیبا ست لذت می برند حتی اگر به ظاهر یا از سر عناد و دشمنی آن را نپذیرند...

5. اکرم صانعی:

به نظر بنده همه قالبهای کوتاه گذشته مثل خسروانی ،نوخسروانی ، هایکو،سه لختی، لندی.... همه و همه در زمان خود پیامبر بوده اند واما خاتم الرُّسُل همه اینها سه گانی است. و رسالتش کاملتر از بقیه است.چه به لحاظ ساختار چه پیام و چه کوبش .

راز یک شعر به ماندگاری است و اینکه فراگیر باشد و اگر ده نسل آینده هم بخوانند درکش کنند و بفهمند چه گفته که سه گانی انصافا تا کنون از عهده همچین مهمی برآمده و با شعر کوتاههای گذشته متفاوت پیش رفته و رسالتی فراگیر در پیش گرفته.
باز هم میگویم شعر باید فراگیر باشد و نه محدودیت زمانی و نه محدودیت مکانی داشته باشد.و ماندگار باشد و همه پسند.

6. فرح

با مطالعه ی نظریه های اساتید در تعریف سه گانی .... وتایید و کامل بودن از هر جهت ...در تایید سه گانی این حقیر همین توان گفت... بااینکه زمان اندکی است بااین قالب شعری اسنا شده ام ..ولی بقدری ان را شیرین و دارای مضامینی عالی و پر محتوا یافتم که باوجود نداشتن هیچ اگاهی شعری مهر تایید به ان زده و ان را قالبی سه لختی دربرگرفته از سه مصرع که گان سوم باید حرف نهایی رازده...و ماندگاری شعررا در ذهن مخاطب تاابد جاری سازد...شعری است بر خلاف نو خسروانی دارای زبانی فصیح و امروزی که از ارکان بوطیقای سه گانی است همچنان بر دل مخاطب مینشیند.....با درود بر اساتید و بانیان این گونه شعری......
با گلاب ناب کاشان '
این سه گانی را سرودم ؛
بانی ان را ستودم.
# فرح
تقدیم به استااد بزرگوار...دکتر فولادی
مااانا باشید و پرتوان

7. خاطره فروزان
درود استاد بزرگوار
شعرسه گانی شروعش با عدد است حساب وکتاب سرش می شود ، دو دو تا چهارتا می کند و در این اندیشه است که چگونه حرف های عمیق ، دغدغه های روزمره ی زندگی را با کلامی ساده اما ژرف به مخاطب امروزی خود که درگیر روز مره گی های کسالت آور زندگی است دراوزان متنوع شعری ارائه دهد .
دیدگاه من در مورد سه گانی فقط یک قالب شعری کوتاه و سه لختی نیست .
موضوعات ماورایی را چنان زیبا بیان می کند که ما زمینیان را به عرش می برد .
سه گانی یک موجود زنده است ، نفس می کشد ، حس دارد پس برای خَلق و مطرح کردنش باید حساسیت به خرج داد و اگر تا کنون سه گانی به این درجه از پیشرفت و مطرح شدن در محافل رسیده است تلاش و دسترنج شما استاد بزرگوار و هم اندیشانتان در این عرصه می باشد.
و به گفته ی استاد پاییز عزیز سه گانی آیینه ی است که تمام قالب های کوتاه شعری خود رادر آن برانداز می کنند.
با آرزوی موفقیت های روزافزون


8. نسیم محمدجانی
چون سه گانی جامع همه ی آنهاست و بنابراین هیچ کدام از آنها به طور خاص نیست.
سه گانی بوی همه ی آنها را یکجا می دهد طوری که باعث شده تا آن را از خود بدانند، اما طوری از همه آنها فراتر رفته است که وقتی به آن می رسند، واقعا در آن محو می شوند و چیزی از وجودشان باقی نمی ماند که بتوانند این ادعا را به اثبات برسانند.
ژانر بودن سه گانی یک معنایش جامعیت برای همه ی اقسام شعرهای سه لختی است.

9. حسین محمدی فرد:

سه گانی در میان قالب های شعر کوتاه
مانند طاووس است مابین پرندگان،رنگارنگ و زیبا با توانایی بال و پرگشودن و نمایش های خیره کننده
هرپرنده ای رنگی از خود را در طاووس میبیند و اورا از خویش می پندارد و خود را با او مقایسه می کند
اما هنگام جلوه گری تنها طاووس است که توانایی بال و پر بر افشاندن و خیره نمودن چشم ها را با مانورهای دلبرانه
دارد قابلیت این پرنده ی زیبا تحسین بر انگیز است
سه گانی با 15 فرم سرودن همان بال و پرگشوده طاووس زیبای بی نظیر ی ست که دیگر قالب ها را چنین توانایی و مجالی نیست...شگفتی ساز و پر رمز و راز
چنان عشوه گر است طاووس رقصنده ی خوش حرکات موزون که پرندگان دیگر هرچند زیبا در این عرصه دیدنی نیستند
درودتان

10.عبدالله مهتری:
درود بر دکتر فولادی عزیز بنیانگذار سبک سه گانی
ادعاهای نوخسروانی سه خشتی و هایکو و پریسکه و...مبنی بر اینکه سه گانی از من است بر میگردد به شکل وظاهر نه ماهیت و باطن موضوع
ادعاها ادعاهای شکلی است ن ماهیتی چرا که اگر در ماهیت این قالبها دقت و تامل بکنیم بخوبی در می یابیم

که با سه گانی متفاوت هستند و سه گانی ماهیتی فراتر از این ها دارد که اولین فرق ماهیتی آن تفکر ژرف و عمیقی است که در سه گانی موج می زند و دیگر وجه تمایز سه گانی درک و دریافت صحیح بنیانگذار آن از عوامل موثری چون زمان و دوران و ماهیت و فضای فکری مخصوصا شیوه ی بیان است که موجبات تمایز سه گانی را از دیگر نوعان خود فراهم نموده است.
دوره دوره ی کم گوی و گزیده گوی چون در هست من که اهل شعروشاعری هستم وقتی اشعار بلند و بالا می بینم نمیخوانم مگر چند بیتش را
بنیانگذار سبک ناب سه گانی این نیاز را بخوبی هرچه تمامتر درک کرده و با تحقیق و علم و اندیشه ونبوغ شاعرانه ی خود در صدد حل این مشکل بر آمده به گونه ای که در این سبک دقیقا انچه میخواهی می یابی و میتوانی عمیق ترین و طویل ترین معانی و مفاهیم رابا استفاده از اصول فنی از قبیل صدامعنایی تصویرسازی موسیقی و ایجاز و... بسیار دلنشین در کوتاه ترین لحظه منتقل کنی.
به نظر بنده ی حقیر سه گانی سبک هست ن قالب و جریان، هرچند این بیان بنده به مذاق خیلی ها خوش نمیاد و اغلب مورد فحاشی هم قرار میگیرم ولی با صراحت تمام میگویم سه گانی سبک است آن هم ناب ناب چون ارسطو سبك را خاصيت ذاتي كلام مي‌داند و معتقد است هر اثري داراي سبك است حال اين سبك ممكن است پست، متوسط يا عالي باشد. که سه گانی عالی و ناب ترین است و بقیه در حد پایین تر قراردارند و ادعای دانستن سه گانی از سوی هر مدعی و قومی مایه ی فخر و مباهات برای سه گانی است چرا که به قول بنیانگذار این سبک جناب دکتر فولادی همه گان دریافته اند که سه گانی تنها شعر آینده است
وبه نظرم این پیش بینی کاملا درست است و در حال تحقق ، در حال حاضر نیز این امر کاملا مشهود است.
پوزش به خاطر اطاله ی کلام

فاطمه خواجویی راد

سه گانی شعر نیست شعور است، اشراق عقل و عشق واندیشه بر دل های خسته ی انسان امروزیست که دیگر با تنگی وقت مجال گشادگی اندیشه برایش نیست ،با کوتاهی مصراع ها سه گانی ،بزرگی جهانی را در آن می بینیم که در هیچ قالب شعری دیگر میسر نیست ،من خودم از یک سال پیش که با سه گانی های استاد فولادی عزیز و سایر دوستان در همین وبلاگ آشنا شدم و آن ها را می خواندم قالب کوتاه سه گانی دفتر بزرگ شعر خلقت رااز نظر معنا و مفهوم برایم آشکاار می کردو علاقمندیم به آن بیش از پیش می  شدو خودم از آن زمان با شاگردی در محضراستاد فولادی عزیز بنیانگذار این سبک در این وادی ادب قلم می زنم.

"برای حضرت عباس"

علقمه میعاد گاه ؛

در تلاقی حضور

بوسه زد خورشید بر دستان ماه.

و

سنجاقکی سنجاق زد،

بر بال خود یک آسمان؛

پرواز او شد بی کران.

 

 

 

[ شنبه هشتم خرداد ۱۳۹۵ ] [ 6:38 ] [ علیرضا فولادی ] [ نظر بدهید ]
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.