از چشــــم تو سرشار شدم ای غــــم پر شور
تا سرزده آمــــد بــــه دلـــــم خاطـــره ای دور
دو پولک براق دو مخمــــــل شب غمگیـــــــن
دو مست غزل ساز دو میخانه ی مستــــــور..
تو سیب ، تو گندم ، تو گناهی اگر ای عشق
من دست پر از خواهشم ای جذبه ی مغرور
تو مــــاه به رقص آمـــده در آینــــــه ی حوض ..
من چشــــم به شور آمده با گریه ی ماهــــــور
بگــــذار که سر مست خیالات تـــو باشــــــــم
با یاد لب توست که شیریـــــن شده انگــــــــور
تقدیـــــر چنیــــن است بــــه مقصد نرسیــــدن
من شام بدخشانـــــــم و تو صبــــح نشابـــــور...
بهار زرد بود
درخت ها را درو کردند
آدم ها و لبخند ها را ..
زمین ادامه ی اسب هایی ست
که در اسطبل می میرند ..
" سیده تکتم حسینی...
- همین روزها به پنجره ی همه ی دوستان عزیز سر می زنم نبودن هامو ببخشید...