بابازار

01 شهریور 1393 | 409 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 01 شهریور,1393 در وبلاگ علیرضا قزوه ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.


سرم پایین است و
تمام تنم می لرزد
خم می شوم
خون می خورم
از دست بادهای هوا
تا زار، زیر شود من مرده ام
بیا این خیزران و خلخال و پیراهن تمیز
از آن تو
فقط از مرکبت پیاده شو و برو:
کل زار وفو... و انا ما وفونی ...
**
در من بادهای هواست
بابای زار!
با بادهای هوس
مضراب ساز هوایم بابازار!
این مضراب
از شاخ گاو و گوسفندان نیست
از سرپنجه های لعنتی من است
من مبتلا به زارم
زار و نزارم بابازار!
و بادهای جورواجور
تسخیر کرده اند مرا
هفت روز در حجاب بپیچانم
به دور از چشم این قبیله
کجاست بابای خیزرانی من؟
آوازخوان پیر سواحلی
کجاستند آن سازها
ای باد!
نام خود را فاش کن ای باد!
ای باد سر به هوا
زیر شو ای باد
اگرچه مرکب جانم را رها نمی کنی
های ی ی یا اهل هوا های ی ی...
بابای زار های ی ی ...
از خاک هفت راه
به هفت برگ هفت گیاه بی خار  بمالید
همراه با "گره کو "
ای جنّ که باد زار را
به جان من انداخته ای
با توام های ی ی ...!
انگشت شست پاهای مرا بسته اند
با موی بز
و روغن ماهی
زیر دماغ من گرفته اند
و رشته های موی بز است که آتش گرفته زیر بینی من
ای جن خارج شو
صدای ضجه ی جن است انگار
فرار کرده ای، ای جن
اما هنوز باد زار در سر من باقی ست

آی بابای زار!
"مودندو" را روی سه پایه بگذار .
مودندو را بزن
دهل گپ را بگو بزنند
و کسر را بگو بزنند
و سینی نقره را بگو حاضر کنند
با گشته سوز و کندروک و آتش
و دود را بریز بر سر مودندو
بریز بر سر گپ دهل و کسر
و سفره را پهن کن
از ریحان و از کُنار
تا خرما و گوشت و خون بز کَهَر
تا باد خون نخورد به حرف نمی آید:
کل زار وفو... و انا ما وفونی
شیخ شنگر رضو... وانا ما رضونی...
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.