خورشید من نپرس چرا کوچک است دل/ دریا که شد اسیر تو تبخیر می شود

01 مهر 1393 | 485 | 0

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, 01 مهر,1393 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

دلم برای غزل های قدیمی ام تنگ شد

دو غزل :

البته خیلی قدیمی اند اما دوستشان دارم

نقد هم فراموش نشود

ممنون

 

1

تمام سهم تو همین، دو تا نگاه ساده بود

که حس عاشقانه ام یک اشتباه ساده بود

هنوز فکر می کنم... به دست های خالی ام

به این که لمس دست تو فقط گناه ساده بود

گلی که توی دست تو، نشست و بوی گل گرفت

نشان عشق من نبود... همان گیاه ساده بود

برو... برو بدون من... ویا بدون من برو

تمام حرف تو فقط همین دو راه ساده بود

 

...

 

برو نترس از من و از این که آه می کشم

اثر نمی کند دعا... که آه، آه ساده بود

 

 

2

رفتی و روی قول خودت پا گذاشتی

یک کوله بار خاطره این جا گذاشتی

گفتم به خاطر خودمان، عشقمان... بمان!

آما تو باز روی دلم پا گذاشتی

رفتی بدون حرف و نگفتی چه می کنم

با این دل غریب که تنها گذاشتی

مجنون دل شکسته ی من... قبل رفتنت

نام مرا برای چه لیلا گذاشتی؟!!!

ناجی ناشناس دلم! گفته بودمت؟

بر لوح دل چقدر معما گذاشتی...

با هر دمت کویر دلم سبز می شد... آه...

زیبا مسیح قصه ام... آیا گذاشتی؟!!!...

 

...

 

گفتی که :

با توام....

                به تمام مقدسات!

رفتی و روی قول خودت پا گذاشتی...

 

 

 

پ.ن:

1- من گریه می کنم

می خندی از جنون

می خوای بری برو!

معشوق بی نشون

2- باید کلاغ شهر دلم را خبر کنم

تا او کلاغ شهر دلت را خبر کند

3-من بدون تو زود میمیرم... شاید این بار باورت بشوم

4-دلم گرفته از دلم که از تو دوره...

 

 

 

....................

دلم قرصه دلم قرصه که هستی

کنار چشمای خیسم نشستی

دلم قرصه هوادارم تو بودی...

دلم قرصه هواخواهم تو هستی...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.