ماهی
هیچ می دونی ماهی چرا ساکته؟
تنها نشسته گوشه ی اتاقش؟
طفلکی تا حرف می زنه یه عالم
آب می ره توی دهن و دماغش
اشک مامان
با تو بودم آهای آقا پیازه!
با تو که هی سر به سرم می ذاری
دلخورم از دست تو چون همیشه
اشک مامان جونم رو در میاری
فکر خوب
تاب می خوره توی سرم یه فکری
اینکه چرا بابایی مو نداره
کاشکی مامان یه خُرده از موهاشو
روی سر باباجونم بکاره