پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید

06 مهر 1393 | 7834 | 0

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 06 مهر,1393 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

دلم شکسته

دلم را شکسته نامردی آدم های این روزگار

شیطان های فرشته نما

گاهی دلم می خواهد انتقام این همه سادگی ام را بگیرم

از دشمن های دوست نما

یا دوست های دشمن نما...

نمیدانم

گاهی فکر میکنم تمام آدم های این روزگار ، دیر زمانی قبل "مرد" بودند... ساده بودند

روستا زاده ام و پاک تر از برگ درخت...

اما "نامردی" دیدند که "نامرد" شدند...

شهر گفتم؟ شهر؟ آری شهر... آری شهر شهر

از خیابان از خیابان از خیابان پر شدست...(فاضل نظری)

ابتدای تمام این نامردی ها... آین نامرادی ها از کجا از کی و از که شروع شده... فقط الله اعلم...

آخر آخر تمام حرف هایم

اول و آخر تمام شعر هایم

هوایم را به او سپردم

که داشته باشدش

و او همیشه هوایم را دارد

غم و غصه ام را هم  میسپارم به او

تنهای تنهایی که هرگز تنهایم نخواهد گذاشت...

به بغضم این همه سوزن نزن که  می ترکم(محمد سعید میرزایی)

 

 

پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید

من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید

 

باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد

 

بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید

 

من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم

 

پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید

 

دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!

 

خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید

 

آی! آنها! که به بی برگی من می خندید!

 

مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید

 

(نجمه زارع)

 

خدایا شکرت

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.88 با 25 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.