چند روز بود خیال داشتم غزل پاییزی ام رو اینجا بگذارم امروز هم امدم که بنویسم اما دست ودلم به نوشتن نرفت.
دیروز دانش اموزان را برای مراسم عید غدیر به سالن اجتماعات بردیم بچه ها خیلی شاد بودند وقتی به کلاس برگشتیم متوجه شدم طاهره سرش را روی میز گذاشته و گریه می کند .وقتی علتش را پرسیدم گفت:دندونم درد میکنه.خواستم دندانش را به من نشان بدهد.بچه های دیگر هم داوطلب شدند...
متاسفم برای اینکه هزینه های دندانپزشکی بالاست.که وضع مالی اکثر دانش اموزانم زیر خط فقر است.که هیچ کاری از من بر نمی اید............... .
گریه های طاهره ناراحتم کرد.