آنقدر که آئینه شکسته ست در این سینه ی زخمی
آدینه در آدینه شهید آمده آدینه ی زخمی!
شولای شقایق زده گلخیمه بر این ساحل سنگی
دریا چه غمین خفته در آغوش همین چینه ی زخمی
در جاده گذشتیم، نشستیم، نخفتیم ولی حیف
از هر طرفی تیر گمان خورده بر آئینه ی زخمی
رقصنده ترین ابر زمان خسته ترین مانده در این بزم ...
طوفان نفس های زمین خون شده سبزینه ی زخمی!
تا مرز افق، تا دل خورشید شهیدان خدا رنگ
این جاده و پاژنگ نظر داده به راچینه ی زخمی
ای صاحب آدینه به آن بغض سپیدت همه سوگند
والله که آئینه شهید است به آدینه ی زخمی!
بیست و هشتم خرداد نود و سه