بیا و ثانیه ای اشتباه شو بانو
بس است قلب سفیدت... سیاه شو بانو
به من ببخش دل ساده ی قشنگت را
به من ببخش وَ عمری تباه شو بانو
تو در مدار دل من سقوط خواهی شد
به سمت تلخی این قصه شوت خواهی شد
به سیب سرخ دل من نگاه هم نکنی!!!
که باز متهمِ به هبوط خواهی شد
#پریشان-نوشت
فی البداهه
همین جوری
پ.ن:
1
قرار بود غزل بشه اما نشد
2
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
3
پر از حرفم
اما نوشتنش سخته و از خیرش می گذرم
به قول نمی دونم کی شاید دکتر شریعتی:
حرف هایی هست برای نگفتن
و ارزش عمیق هر کس به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
بعد نوشت:
1
نگو اینجا که هستیم لب مرزه
آخه من دلم می لرزه
بیا برگردیم
به برگشتن می ارزه...
2
به این فکر بودم
که با هر بهونه
یه بار آسمونو
بیارم توخونه
حواسم نبود که
به تو فکر کردن
خود آسمونه
خود آسمونه