سرمشق

03 آبان 1393 | 463 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 03 آبان,1393 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

باید قدم میزد نگاهم در هوای تو

من مبتلای او دل  او مبتلای تو

صحن نگاهت باز بارانی، دوچشم من...

محو هجوم عطر خیس آیه های تو

عمری تمام واژه ها لبریز احساسند

در آرزوی  گفتن شعری برای تو

باید همیشه عاشقی را باتو معنی کرد

سعی خلیل عشق هم باید صفای تو...

دنیا ندیده عید قربانی چنین غمگین

یک تیغ، درس عاشقی... سرمشق: نایِ تو

 

بعد نوشت:

تیر خلاص را زد

اما زنده ام هنوز...

چه سر در گمی غریبی...

هاه!!!

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.