کانگورو

۱۵ آبان ۱۳۹۳ | ۵۶۸ | ۰

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, ۱۵ آبان,۱۳۹۳ در وبلاگ طیبه رضوانی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

برای دخترم "زینب"

پیشکش نگاه مهربانش.....

صبح شد و باز مامان جونم

بدو بدو رفت سر ِکار

با خنده گفت:غصه نخور

میام پیشت وقت ناهار


کاش مامانم کانگورو بود

روی دلش یه کیسه داشت

وقتی می خواست بیرون بره

منو تو اون کیسه می ذاشت.

تاریخ چاپ:آبان 93.سروش خردسالان

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.