پانزده
سال با تو سر کردم
پانزده
سال، غصه و شادی
پانزده
سال، گریه و لبخند
پانزده
سال، عشق و آزادی
#
# #
با
تو از هر هوس من آزادم
با
تو حتی رهاترم از پیش
من
رها از عذاب ِ دلشوره
من
رها از شکنجه ی تشویش
#
# #
با
تو آزادم از هرآنچه هراس
با
تو سرشارم ازهرآنچه امید
وسوسه،
در دلم ندارد راه
بی
تو، من را کسی نخواهد دید!
#
# #
ما
دو تا هم سلیقه و یکرنگ
عشق
دریا و قایق بادی
کشته
ی شعر و رقص و موسیقی
مرده
ی فیلمهای فرهادی
# # #
سال
ها بردبار و پشتیبان
همنشین
ِ دقایقم بودی
چه
درآسانی و چه درسختی
قوّتِ
قلب عاشقم بودی
#
# #
سال
ها بی گلایه آمده ایم
دست
در دست و پا به پا باهم
جز
تو چشمم به تکیه گاهی نیست
ای
یگانه عزیز ِ همراهم!
#
# #
با
تو یعنی رها شدن از خویش
با
تو یعنی تولدِ خواهش
با
تو یعنی گذشتن از تردید
با
تو یعنی سکوت، آرامش
#
# #
ای
همه آرزوی کودکی ام!
ای
تو معشوقِ دورِ رؤیایم!
تو
نبودی غریب بودم، آه
مرهم
دست های تنهایم!
#
# #
هیچکس
جز تو باب طبعم نیست
بی
نظیر من! ای عروس غمین!
تو،
فقط تو، فقط تو عشق منی
ما،
فقط ما فقط من و تو، همین.