باید تو رو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست...

24 آبان 1393 | 394 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 24 آبان,1393 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

سلام

خواستم جدید بنویسم اما جدید نداشتم

زندگی هم همچنان می گذرد با -روز/مره/گی-ها یا شاید هم -روز/مرگ/ی- ها همچنان

دور فلک درنگ ندارد...

خوب و بد روزهایم هم روزمره شده دیگر نمی دانم چه خوب است چه بد...

یا اصلا خوب است که خوب است ؟!!! بد است که خوب است؟

خوب است که بد است؟

بد است که بد است؟؟!!!

حس هایم گم شده

شعر هایم هم

گاهی می گویم ... اما خودم هم نمی دانم چه می گویم...

شعر خواندن هم که دیگر مگر خوابش را ببینم در این شلوغی و بی وقتی و سردر گمی...

می گذرد...

و هزاران بار شکر که می گذرد

و 

چون می گذرد غمی نیست...



غزل:

تو نیستی و دلم در حوالی ات غرق است

دو چشم خیره در عکس خیالی ات غرق است

تو نیستی و دلم در تلاطمی ابریست

و در هوای دو چشم شمالی ات غرق است...

پس از تو اشک نگاهم که ساده خشکیده

میان سبزی گل های قالی ات غرق است

ببین کسی که همیشه به فال می خندید

به فکر قهوه ی فنجان خالی ات غرق است...

***

تو رفته ای و زمان بی تو کند می گذرد...

تو نیستی و دلم در حوالی ات غرق است





پ.ن:

1

تو رفته بودی و من با مداد دلتنگی

ورق ورق دل خود را سیاه میکردم

2

امشب ز پشت ابر ها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من... بیرون بیا امشب...

3

حالا تو نیستی و زبان های هرزه گو

با سنگ حرف مفت سرم را شکسته اند...





امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.