موظفی

۱۳ دی ۱۳۹۲ | ۴۰۹ | ۰

این مطلب در تاریخ جمعه, ۱۳ دی,۱۳۹۲ در وبلاگ محسن رضوانی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.


فکریِ این توهماتم که مثلا اگر عاشقی شغل بود من الان چقدر سابقه ی بیمه داشتم؛ چقدر مواجب ماهانه؛ چقدر اضافه کار؛ چقدر عواید ریز و درشت باستثنای حق عائله مندی بانضمام کلّی مرخصیِ نرفته.

 اگر عاشقی شغل بود چه ترقّی و ترفیع هایی به دوسیه ام سنجاق می شد. حکماً هرسال هم نخست وزیر برای دادن جایزه ی کارمند نمونه دعوتم می کرد و من هم هر نوبه از سر خجالت و حیا- مراسم شان را می پیچاندم.

اگر عاشقی شغل بود علیرغم سختی کار- دلم بازنشستگی را گردن نمی گرفت. قبل اینکه حکمم را توقیع کنند یک پنجشنبه بعدازظهر، خودم را توی موتورخانه ی اداره حلقاویز می کردم.

الف بچه بودم عاشقت شدم. دارم دال بچه می شوم شازده! برگرد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.