مي آيد از من و همه ي عادتم بدت
لبخند مي زني ، كه شده قهر عادتت
ناخن كشيده اي به سرآغاز روزهام
اطراف اسم كوچك من را شبيه خط
مثل، درست يك شب ديگر كه توي خواب
با فرض اينكه پاي مرا مي كشي وسط
گفتي به من تمام شده وقت گفتنش
نزديك تر به ثانيه هاي تولدت
شايد كه خواست دست تو را جابجا كند
با خود از اينكه اين همه تنها شوي ردت