قرار بود كه با هم به سينما برويم

10 آذر 1393 | 440 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 10 آذر,1393 در وبلاگ محمد سعید میرزایی/یاسوج ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

مي آيد از من و همه ي عادتم بدت
لبخند مي زني ، كه شده قهر عادتت
ناخن كشيده اي به سرآغاز روزهام
اطراف اسم كوچك من را شبيه خط
مثل، درست يك شب ديگر كه توي خواب
با فرض اينكه پاي مرا مي كشي وسط
گفتي به من تمام شده وقت گفتنش
نزديك تر به ثانيه هاي تولدت
شايد كه خواست دست تو را جابجا كند
با خود از اينكه اين همه تنها شوي ردت
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.