عبا کشیده به سر ؛ بغض: اسیرِ حنجره اش
و لال کرده جهان را سکوت یکسره اش
برای او – که غریب ست بین یاران هم-
چه تنگ بود جهان با تمام گستره اش
که گفته دشمن او کرده است تبعیدش؟!؟
چرا که بوده زمین وزمان به سیطره اش
به استناد دهان های باز کاهن ها:
قیامتی شده هر مجلس مناظره اش
( هزار کاتب مروی نشسته اند به راه
که او دوباره بگوید ز شوق ودلهره اش
گذشت و شور به پا شد میان نیشابور
نرفته است ز خاطر هنوز خاطره اش)
...
عبا کشیده به سر ؛ چشم انتطار کسی ست
در آن اتاق که بسته ست درب و پنجره اش...