در راه مانده ام امروز...
از راه مانده ام امروز...
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
جه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی...(نمیدونم شاعرش کیه)
کربلایم آرزوست...
در دست گلی دارم این بار که می آیم
کان را به تو بسپارم این بار که می آیم...
در بسته نخواهد ماند بگذار کلیدش را
در دست تو بگذارم این بار که می آیم (حسین منزوی)