1به وعده نیم نگاهی آمده ام
چراغی فراهم کن از
صبوری و سادگی ستاره ای دور،
می خواهم
عطر باستانی این صبح بی تکرار را
برای لاله های جوان شهرم
سوغات ببرم.
می خواهم
بی نیاز از آوازهای ماه،
دلم را به پنجره فولادی ات گره بزنم
می خواهم
در صحن چشمانت رها باشم.
می خواهم بنده خدا باشم.
2از نماز نشسته مادرم
تا گنبد امام هشتم
رنگین کمانی ست
که بهشت
در سایه آن آرمیده است.