۰۵ دی ۱۳۹۳ | ۶۴۰ | ۰

این مطلب در تاریخ جمعه, ۰۵ دی,۱۳۹۳ در وبلاگ مریم پیله ور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

همین که  از قهرها و آشتی ها و قرارها و بی قراری ها گفتیم و نوشتیم

همین که با هم خندیدیم گاهی، همین که با هم گرییدیم!!! گاهی، همین که برای هم می مردیم گاهی، همین  که حوصله ی همدیگر را نداشتیم گاهی، همین که دلتنگی های مشترک داشتیم گاهی، همین که ناخودآگاه سوژه ی شعرهایمان شبیه هم می شد گاهی، همین که نگران هم بودیم گاهی، همین که بی خیال هم بودیم گاهی...

 

چقدر این "همین که" ها زیادند ساجیـــــــــــــــــدا، تا صبح می توانم بنشینم و بشمارم و بنویسم!

اما نتیجه ی این "همین که" هاست که مهم است؛ دوست ِ جــان...

*

از ورق خوردن تقویم نمی ترسم اگر انتظار روزهای خوب باشد،اگر همه چیز سر جای خودش باشد،اگر همه چیز آنطور باشد که آدم دلش می خواهد،  آنطوری که خدا را خوش بیاید...

خودت هم خوب میدانی که این تنها یک تولد عادی نیست!

به روزهای خوب می سپارمت؛ به خنده های از ته دل، به بی قراری های شیرین، (به شیرینی های زبااان کوچک )، می سپارمت به روزهای طلایــــــــــی !

اَمی چن ساله ریفاقته لافن اما نبا ووینی تی هوایه بدااااااااااار...

 

 

 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.