بعد سی سال بغض و دلتنگی...

06 دی 1393 | 650 | 0

این مطلب در تاریخ شنبه, 06 دی,1393 در وبلاگ على مردانى ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

بعدِ سی سال بغض و دلتنگی، رویِ شانه نشانه ات آمد

آن همه اشکِ شوق علّت داشت، نامه یِ عاشقانه ات آمد

 

حرف هایت به رنگ آبی بود، تویِ قلبم چه انقلابی بود

چَفیه ات بویِ آسمان می داد، لحظه ای که ترانه ات آمد


رُشد کردند در جوارِ تنت، شاخه گل هایِ سرخِ پیرهنت

سبز شد عشق در دلِ وطنت، سروِ زخمی ! جوانه ات آمد


آه...قلبی که می خورد افسوس، چهره ای با تلألؤِ فانوس

چشمهایی شبیهِ اقیانوس، وسعتِ بی کرانه ات آمد


عکسِ تو یادگار می ماند، از زمستان بهار می ماند

بعدِ سی سال دوری و حسرت، خاطراتت به خانه ات آمد

 

 این شعر در آیات غمزهآن همه اشکِ شوق علّت داشت...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.