بعدِ سی سال بغض و دلتنگی، رویِ شانه نشانه ات آمد
آن همه اشکِ شوق علّت داشت، نامه یِ عاشقانه ات آمد
حرف هایت به رنگ آبی بود، تویِ قلبم چه انقلابی بود
چَفیه ات بویِ آسمان می داد، لحظه ای که ترانه ات آمد
رُشد کردند در جوارِ تنت، شاخه گل هایِ سرخِ پیرهنت
سبز شد عشق در دلِ وطنت، سروِ زخمی ! جوانه ات آمد
آه...قلبی که می خورد افسوس، چهره ای با تلألؤِ فانوس
چشمهایی شبیهِ اقیانوس، وسعتِ بی کرانه ات آمد
عکسِ تو یادگار می ماند، از زمستان بهار می ماند
بعدِ سی سال دوری و حسرت، خاطراتت به خانه ات آمد
این شعر در آیات غمزه: آن همه اشکِ شوق علّت داشت...