گرایش به زیبایی از تمایلات فطری انسان است . همه زیبایی را دوست دارند و دلشان میخواهد که در نظر دیگران زیبا به نظر برسند. اما زیبایی ظاهری چه معیارهایی دارد؟ آیا تعیین الگوهایی مشترک برای زیبایی ممکن است؟
رسانههای فراگیر بدون این که در پی پاسخ این پرسشها باشند، به الگوسازی میپردازند و به شیوههای مختلف، معیارهایی برای زیبایی ظاهری عرضه میکنند.
بازیگران سینما و تلویزیون، خوانندگان، ورزشکاران و خلاصه تمام کسانی که به عنوان چهرۀ مشهور و مطرح شناخته میشوند، برای ترویج آن معیارهای عام زیبایی به یاری رسانهها میآیند.
در فضای رسانهای، که خادم اقتصاد بازار و تجارت، اساساً گروهی از انسانها به همین منظور، آموزش میبینند و آمادگیهای لازم را کسب میکنند تا به ترویج الگوهای مورد نظر محافل قدرتمند اقتصادی در زمینۀ زیبایی جسمانی بپردازند.
برای محافل اقتصادی و رسانهای، گردش مالی و سود حاصل از یکسان سازی الگوهای زیبایی و بازی بی پایان مُدها و مُدلها و مانکنها اولویت دارد و طبعاً به تبعات فرهنگی و روانی آن اعتنایی ندارند.
دربارۀ پیآمدهای انسانیِ حاصل از این بازی شگفت رسانهای و تجاری، چند نکتۀ قابل تأمل وجود دارد.
نخست این که آیا زیبایی ظاهری آن هم با معیارهای یکسانی که رسانهها ترویج میکنند، برای تمام انسانها، میسر است؟ مثلا آیا کسانی که به هر دلیل، قد و وزن و شکل اعضای صورتشان، با آن معیارهای متداول منطبق نیست، باید همواره خود را محروم از زیبایی بدانند؟
دیگر این که اغلب ویژگیهای جسمانی انسان، نظیر رنگ پوست، ترکیب اعضای صورت، رنگ چشم، استخوان بندی و نظایر آن، خارج از ارادۀ انسان است و بنابراین، ارزش گذاری انسان ها بر اساس این ویژگیها، کاری غیرانسانی و بیرحمانه است.
از این مهمتر، تلاش ترحم برانگیز جمعیتی پرشمار است برای تغییر آن ویژگیها( رنگ پوست، ترکیب اعضای صورت و...) برای انطباق با معیارهای برساختۀ رسانهها در زمینۀ زیبایی.
هم چنین تبلیغات انبوه و فضاسازی گسترده در زمینۀ ارزشهای جوان بودن و جوان ماندن، به عنوان یکی از ارکان زیبایی و جذابیت، که فضای ذهنی جامعه را به سویی میبرد که گویی تمامی کسانی که در سنین میان سالی و سالخوردگیاند، از زیبایی و جذابیت بی بهرهاند و این یعنی محروم کردن گروههای پرشمار انسانها از مقبولیت و پذیرش اجتماعی و راندن آنها به گوشۀ انزوا و تنهایی.
حاصل این بازی غیر انسانی، تلاش بیثمر افراد( به ویژه زنان) میانسال و سالخورده است برای پنهان/ انکار کردن سن واقعیشان و حتی این تلقی غیر انسانی که گویا، بالا رفتن سن انسان، نقطۀ ضعفی است که باید پوشیده بماند، چندان که در برخی مجادلات و دشمنیها، از این نقطه ضعف برای تحقیر افراد استفاده میشود.
رونق بازار جراحیها و تجهیزاتی که برای انکار و کتمان نشانههای سالخوردگی است، نشانگر گستردگی دامنۀ این بازی غیر انسانی است.
در سایۀ فضا سازی رسانهای و برای گردش مالی عظیم بازار تجارتِ زیباسازی ظاهری انسان، این ذهنیت مستبدانه فراگیر شده است؛ که انسانها به خاطر چاقی، کوتاهی قد، رنگ و شکل پوست، شکل بینی و ابرو، شکل دست و ناخن، رنگ و حالت مو و نیز نشانههای طبیعی سالخوردگی نظیر سفید شدن مو، خطوط چهره، خمیدگی و خلاصه تمامی ویژگیهایی که خارج از ارادۀ انسان است، نازیبا تلقی شوند و خود را سرزنش کنند و تصور کنند که این ویژگیهای طبیعی نقطه ضعف آنهاست و بنابراین آنها از پذیرش اجتماعی، که نیاز هر انسان است، محروم شوند.