این مطلب در تاریخ یکشنبه, ۲۱ دی,۱۳۹۳ در وبلاگ اسدالله اسحاقی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.
یك كاسه آش نذری
بردم برای خاله
یك بچه گربه دیدم
درسطل بی زباله
لیسید اولبش را
آمد كمی جلوتر
دادم به او دو قاشق
از دست پخت مادر
خورد و میومیو كرد
رفت و دوباره آمد
با لهجه ی میو گفت
نذرت قبول باشد
نظرات