1)
گاهی به جای دوستت دارم
میپرسد: احوالت چطور است؟
من نیز میگویم:
خوبم، خدا را شکر!
2)
باران، شبیه توست
هر جا ببارد
دوستش دارم.
3)
ترا دوست دارم
و در شهر رؤیا
جنونی ازین تازهتر نیست.
4)
بعضی از حرفها را
قلب باید بگوید
بعضی از حرفها را
چشم یا دست یا لب.
دوستت دارم اما
ادعای کمی نیست
یا ازین حرفهای دم دستی ِ کوچه بازار
گـفـتـنـش را
از تمام وجود خودت مایه بگذار.
5)
دوستت داشتن
دست من نیست
تو میآیی
پا به پایت میآید.
6)
از صبح بی آغاز
تا شام بی پایان
روح رهای من
با «دوستت دارم» گره خورده ست.
7)
نه دریا، نه باران
ترا ـ هرچه هستی ـ
شبیه خودت دوست دارم.
8)
تو باران محضی
من از دوست میدارمت
ناگزیرم.
9)
تو نباشی
«دوستت میدارم»
وسط حنجره، حلق آویز است.
تو نباشی
گرچه تقویم ورق خواهد خورد
آخرش پاییز است.
10)
وقتی که فرمان میرسد: ساکت!
فریاد، حقّ ماست
وقتی که میگویند:
از «دوستت دارم» بپرهیزید
عاشق شدن، تکلیف انسانهاست.
11)
به دوست داشتنت سوگند
که دوستت دارم.
12)
به اندازه روزهایی که رفتند
به اندازه روزهایی که در پیش داری
ترا دوست دارم.
13)
تیتر روزنامهها
بوی جنگ میدهد
من فقط به یک کلام ساده فکر میکنم:
دوست دارمت.
14)
از لب تو
«دوستت دارم» سادهای هم
طعم یک جمله ویژه دارد.
15)
اندازه باران...
ـ چه میگویم؟ _
اندازه احساس یک کودک به باران
دوستت دارم.
16)
دوستت دارم را
الکی خرج نباید کرد
عاشقان! روز مبادایی هست!
17)
اگر شعرها لال..
اگر واژهها قـفـل..
هـمین با نگاهم
ترا مینگارم. ترا مینویسم. ترا دوست دارم.
18)
دوستت دارم ِ اول صبح
مثل باران پایان اسفـند
یا عوض کردن آب ماهی است.
19)
رؤیای من هر صبح
از پلکهایت میشود آغاز
در چشمهایم هیچ حرفی نیست
جز انعکاس دوستت دارم.
20)
و بوسهات یعنی:
لمس حروف «دوستت دارم».
21)
همچنان باران
همچنان آرامش چشمان لبریزت
همچنان احساس «یک جور عجیبی دوستت دارم»
22)
به باران ناگاه سوگند
به چشمان افسونگر عشق
ترا دوست دارم.
23)
کاش میشد هر روز
دوستت دارم را
بر لبت بوسه کنم.
24)
هر گوشه ای رفتم
دیدم که در این شهر
دیوارها هم دوستت دارند.