برای بهشت...

۲۴ بهمن ۱۳۹۳ | ۶۵۲ | ۰

این مطلب در تاریخ جمعه, ۲۴ بهمن,۱۳۹۳ در وبلاگ حامد اهور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

به نام آفریدگار زهرا (سلام الله علیها)

برای روزهای بیقراری اش... برای بهشت...

 

چشمه در چشمه آتش آمده بود ، تا بجوشد به هرم  كوثر تو

چه غم از تازيانه هاي كبود ، آب و آتش گذشته از سر تو

 

مشت كردي رداي حيدر را، گريه ي بي صداي حيدر را

روي ديوار سينه مي كوبيد ، ذوالفقارش بجاي حيدر تو

 

مي كشيدي و مي كشيد زمين ، مي كشيدي و مي كشيد زمان

نقشي از چادري زمين خورده، نقشي از دستهاي آخر تو

 

كوه هم بود خرد مي گرديد، در طوافي كه دستهاي تو داشت

مي شدي دور و دورتر مي شد، حجرالاسود مطهر تو

 

زخم ها مي نشست و بر مي خاست  ، چشمهاي تو روي خاك افتاد

توي قاب نگاه زاويه دار ، تار شد عكس سايه ي سر تو

 

كوچه، سيلي، شكستگي، تحقير ، ضربه ، ديوار ، گوشواره ، حسن

خاطراتي كه رفت بي نوبت ، از تماشاي ديده ي تر تو

 

زخم مي ريخت از سرا پايت ، شعله شد چشمهاي دريايت

آمدي با خود آتش آوردي ، سر مي انداخت تيغ باور تو

 

مسجد از پا نشست ، زانو زد ، كوچه ديوارهاش دل دادند

نور از راه آمد و شيطان ، تيغ انداخت در برابر تو

 

دست افتاده باز بالا برد، دست توحيد را شبيه غدير

باز دور سر تو مي گرديد ، مثل پروانه يارو ياور تو

 

مادر شعر هاي سرخ و كبود ، زخمي تيغ و بغض و آتش و دود

كاش از راه آسمان برسد، پسر خاكي دلاور تو

 

یاعلی مدد

بیست و دوم فروردین ماه نودویک

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: ۵ با ۱ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.