به چشم های سیاهت سکوت یاد بده(خودم)

26 بهمن 1393 | 527 | 1

این مطلب در تاریخ یکشنبه, 26 بهمن,1393 در وبلاگ الهه عارف ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

شاید فراموشم کنی اما

گاهی، فقط گاهی پناهم شو

دنیا بدون تو نفس گیره

گاهی بیا تفسیر آهم شو

این شعر ها بی تو فقط شعرن

با تو ولی پر میشن از امید

گاهی بیا پیشم بشین اینجا

زیر همین مجنون عاشق... بید!

گاهی بیا! گاهی... فقط گاهی!

شمع نگاهم با تو روشن شه

روحم رو حل کن توی آغوشت

احساس این دختر کمی" زن "شه

برگرد و با قلبت نگاهم کن

حس کن منو دیگه نگو دیره

حس کن منو با قلب داغونم

حس کن منو تو شعری که پیره

شب هام گره خورده به آغوشت

حس کن منو... گاهی نگاهم کن

پر کن همه دنیا رو از شعرام

من رو سفیدم!... رو سیاهم کن!

خودم

****

 

دلم باران میخواهد

از همان باران های ناب کویری

از همان ها که شادی می آورد به جای غم

از همان ها که بوی کاه گل را به هوا بلند می کند

ومردم همه به خیابان ها می آیند تا باران ببینند

تامعابر آب گرفته ی شهر را به خاطر بسپارند

که کشاورزان دست به سمت خدا ببرند شکر بگویند

دلم قدم زدن میخواهد

تنهای تنها بین مردم

در شهری که نه غریب است نه آشنا

هم غریب است هم آشنا

دلم باران می خواهد

از همان باران های ناب که گرد و غبار شهر های کویر را میشویند و می برند

دلم باران میخواهد که گرد و غبارش را بشوید و ببرد

باران کویر...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

مرتضی افتخاری
29 بهمن 1393 10:25 ب.ظ
از همان ها که بود کاه گل را به هوا بلند می کند
در اینجا فکر کنم غلط تایپی هست و به جای بود باید کلمه ی بوی را جا گذاری کنیم

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.