در لحظه ی حضور تو چشمم به خواب رفت
برگ گلِ قرارِ وداعت در آب رفت
آن شب که قاب های دلم خالی از تو بود
عکسِ من و نبود تو با هم به قاب رفت
وقتی به حرف تلخ تو شعرم سکوت کرد
حرفت به دل نشست و به رویم نقاب رفت
رفتی و بغض های عمیقم امان نداد
پشت سرت تمام جهان زیر آب رفت
دیدم غزل به یاد تو نبض اش ضعیف شد
او را بغل گرفتم و گفتم بخواب ، رفت
علی مردانی