بهارانه: چند شعر کوتاه

۲۶ اسفند ۱۳۹۳ | ۳۶۹۱ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۲۶ اسفند,۱۳۹۳ در وبلاگ سید علی میرافضلی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.


بهار، لبخندی است
که از لبان تو تکثیر می‌شود
                                در باغ.
::

دست‌هایت:
 مرورِ بهارست
در زمستان دل‌ها.
::

از لب تو ـ تا بهار
یک دو بوسه بیشتر نمانده است.
::

وقتی بهار من
پیراهنت باشد
از بوی فروردین گره وا کن
تا اهتزار گُل، تنت باشد.
::

خدایا! دلم را
به آغاز سرسبزیِ خاک
به آغاز یک فصلِ نو باز گردان
خدایا!
مرا با بهاری دگرگونه آغاز گردان!
::

به باران بهاری اقتدا کردن
و در هر بارشی
 از یک غبار کهنه دل کَندن؛
کلید آسمان این است.
::

بهار:
یک دو قدم مانده تا نگاه تو.
::

ای سرآغاز لبخند
بر لـب گُل!
بوسه‌ای نذر کن در بهارم.
::

دلچسب می‌شود
در خنده‌ات: بهار
در بوسه‌ات: سلام.
::

نامه‌هایی سپیدند
ابرهای بهاری
با عبارات باران.
::

بهاری که از جنس لب‌های توست
به حسّ شکوفا شدن
                      بال و پر می‌دهد.
::

بهار چیست
 بجز عشق، آشتی، لبخند؟
به احترام بهار
سلام را باید
شکفته‌تر از گل
نگاه را باید
زلال‌تر از آب...
::

در پیشواز تو
گل می‌کند نسیم
قد می‌کشد بهار.
::

تو هرجا که باشی
بهار آن حوالی است.
::

خنده‌های تو
دستپاچه می‌کند بهار را.
::

تو امنیــــّـتی
بهاری برای درختان
درختی برای پرنده
نگاهی برای رسیدن به رؤیا
کلامی برای به خاطر سپردن
و آرامش ریشه‌داری درین عصر غمگین.
::

تو بخند
تا سراسیمه شود
                    بوی بهار.
::

نیستی و بهار هم بی تو
سوء تعبیـر یک زمستان است.
::

شبیه تو نیست
بهار و تمامی این قاب‌های قشنگش
تو یک حسّ رؤیایی ِ چار فصلی.
::

در من گُلی است
جا مانده از تهاجم توفان
باید بهار من شوی و
                      مادری کنی.
::

صدام می‌کنی
بهار ضرب‌در درخت و
                 ماه ضرب‌در دریچه می‌شود.

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: ۳.۳۳ با ۹ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.