شکوفه کرد جهان عطر سیب پیدا شدبهبوی سیب دل بینصیب پیدا شد
زلال بود جهان مثل آب و آیینه
در آن تجلی روی حبیب پیدا شد
جهان بهشت برین بود با تبسم تو
بهیک کرشمه دل بیشکیب پیدا شد
هنوز تازه جهان بوی عشق یافته بود
که با رسیدن شیطان رقیب پیدا شد
برای لقمه نانی که تر شود درخون
گناه و گندم آدمفریب پیدا شد
بهاوج قله رسیدیم و در هبوطی تلخ
کویر و رنج و فراز و نشیب پیدا شد
تمام قصه همین بود اگرچه بعد از آن
هزار حرف عجیب و غریب پیدا شد