لاله از خون خويش پروردي
بي سر از خاک سر برآوردي
آه! برگ برنده ات ، جان را
آمدي و دوباره رو کردي
همه گفتند برنمي گردد
مادرت صبر کرد برگردي
پس چرا ساکتي! ببين امروز
چه به روز دل من آوردي
آه اي مرد! نام روشن تو
گم شده در غبار نامردي
در کنار مزار بي نامت
زندگي مي کنم به خونسردي
من پر از زخم هاي زيستنم
تو شهيدي! تو مرهم دردي!
*به بهانه تشييع و تدفين پيکر مطهر سه شهيد گمنام در جامعة الزهرا سلام الله عليها