بیستو هشتم اردیبهشتماه روز خیام است.
از جمله شگفتیهای پیرامون خیام، این است که با وجود گذشت نزدیک به 900 سال از زمان او، این شاعر بزرگ همچنان گویی با ما همعصر است. جالب اینجاست که چگونه یک انسان میتواند 900 سال پیش بهگونهای شعر بگوید که نه فقط برای مردم زمان خود و ایرانیان فارسی زبان قابل فهم و ارتباط گرفتن باشد، بلکه ترجمه این شعر هم برای مردم غیرفارسی زبان در دیگر نقاط جهان جالب باشد. خیام پر مخاطبترین شاعر ایرانی در آن سوی مرزهاست. این نکته مهمی است که یک شاعر توانسته است با این سادگی بیان و عمق معنا ارتباطی با مردم اعصار مختلف دنیا برقرار کند و این برای هنرمندان و بهویژه شاعران ما میتواند بسیار آموزنده باشد؛ بهویژه اینکه بحران شعر امروز ما بحران مخاطب است. در زمان همین بحران، شاعری از 900 سال پیش میتواند بیاید و پرفروش و پر مخاطب باشد با حرفی که آمال و آلام همه مردم و مخاطبینش را آیینگی میکند.
تلنگری که خیام به ذهنهای خسته ما میزند به ما و کسانی که اسیر این روزمرگیها هستند، با شعر کوتاه است- که از قالبهای مورد توجه شعر امروز است. در روزگار حاضر، شعر کوتاه یکی ازانواع پُر مخاطب شعر است؛ هم بهدلیل پیشینه دراز دامن شعر کوتاه در ادبیات فارسی و هم بهدلیل اقتضای زمانه وکمبود فرصتی که مردم دارند و رویکردی که در این سالها به شعر کوتاه شده است. ما در آثار خیام با شعرهای کوتاهی مواجه هستیم ـ رباعی ـ که هم پیشینه و هم مخاطب دارد.
اما راز آیینگی شعر خیام، یکی در نحوه بیان اوست. او به ما یاد میدهد که لازم نیست حرفهای عمیق را با بیان پیچیده و غیرقابل فهم بیان کنیم. و اینکه این مفاهیم برای انسان درونی شده باشد و شاعر بتواند این مفاهیم درونی شده را به بهترین شکل بیان کند، نکته مهمتری است. اما مفاهیم مطرح در شعر خیام از دغدغههای همیشگی مردم است: مسئله مرگ و زندگی و فرصتی که انسان در میان به دنیا آمدن و از دنیا رفتن دارد و اینکه چگونه باید این فرصت را بهکار گیرد؛ اغتنام فرصت، شاد زیستن با داشتههای کوچک « با داده قناعت کن و با داد بزی». اینها پیامهای ساده و خیلی روشنی برای مخاطبین به شمار میرود. پرهیز از ریا و اینکه انسان خودش باشد: «من مرد خودم چنانکه هستم، هستم». این پیامها همواره و همه جا ذهن انسان را درگیر خودش میکند و تاریخ انقضا ندارد.
مسئله مهم دیگری که درباره خیام باید به آن توجه کرد این موضوع است که ما معمولاّ خیام را با شعرهایی میشناسیم که شاید از دید پژوهشی از خود خیام نباشد و در گذشتههای دور به خیام منتسب شده باشد. بسیاری از شعرهایی که امروزه به خیام منتسب میشود متعلق به مکتب خیام هستند؛ یعنی آن نوع ادبی که خیام بنیانگذار آن بوده است. در واقع این میراثی است که متعلق به زبان و اندیشه ایرانی است. اما همه آن متعلق به خیام نیست. براساس پژوهشهایم میتوانم بگویم نزدیک به 120فقره از این رباعیها میتواند سروده خیام باشد. اما چند برابر این تعداد رباعی به خیام نسبت داده شده است. باید توجه داشت که حتی رباعیهایی که اصالتاً از خیام نیستند، باید در ذیل مکتب خیام دیده شود. اینکه این رباعیات از خیام نیست، به منزله نفی ارزش ادبی آنها نیست، بلکه منظور شناسایی سهم همه شاعرانی است که در چندین قرن، در رشد و بالندگی این مکتب نقش داشتهاند. بنابراین، فهم درست خیام در گرو بررسی مجموعه رباعیهای خود او و رباعیهایی است که منسوب به اوست و در مکتب خیامی جای میگیرند.
{یادداشت شفاهی/ روزنامه همشهری، دوشنبه 28 اردیبهشت 94، صفحه آخر}