چند شعر کوتاه: غرقه بودن

22 خرداد 1394 | 624 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 22 خرداد,1394 در وبلاگ سید علی میرافضلی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.


لب از شکوفه نبند!
جهان چقدر بکوشد
میان این همه تاریک، آسمان باشد؟
لب از شکوفه نبند!
::

ازین دورتر، ماه
ازین داغ‌تر، زخم
تو والاتر از واژه‌هایی
ازین ماه‌تر، تو
ازین زخم‌تر، من!
::

تکه کاغذی مرا بس است
با هرآنچه عشق می‌نویسمت
با هر آنچه درد لمس می‌کنم ترا
جای خالی‌ات
همچنان سپید!
::

اعتصاب می‌کنم
با خودم
بوسه‌ای مگر بیاوری!
::

کلاغ، حسّ قناری گرفته
کلام، بوی سلام
تویی که معجزه‌ای
                    زنگ می‌زنم وقتی.
::

حساب من پاک است
چه خنده باشی و بوسه
چه خشم باشی و خنجر
فقط خلاصم کن!
::

شقیقه نیست
هزار خطّ خراب است
                        خُرد و خاکستر
مخابرات خیالت چقدر بد خط است!
::

ورق ورق نکن این بوسه را
خوش است نقطه که پُر رنگ‌تر شود
دلم برای لبان تو تنگ خواهد شد.
::

در پیشگاه سلطنت عشق
زانو بزن دلم
از خاک آفریده ترا،‌ آنکه آفرید!
::

گردن نمی‌گیری
سهم لبانم را
تیغ ترا نازم
    که خون سرکش من شرمسار اوست!
::

ای عشق!
روحم ترا دارد
دستم، ولی دستم، ولی دستم!
::

چه تلخ است تقدیر آن تک‌درختی
که بین هزاران پرنده
دلش گیر یک دارکوب است.
::

اذانِ مرا عشق گفته ست
نماز جنونم
بجز رکعتی نیست
که از صبح آغاز تا شام پایان...
::

از همین ابرها
تــکّه‌ای تازه کن برای من
شانه زخم‌خورده‌ای دارم!
::

پیراهنی مراست
مفتون پاره پاره شدن
نارنج نیست یوسف من
نارنجک است این!
::

گلو داری از ابر
صدا داری از آب
مرا چاره‌ای نیست
                 جز غرقه بودن!

 


 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 1 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.