خطشکن بوديد و دريا دل

۲۶ خرداد ۱۳۹۴ | ۶۵۰ | ۰

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, ۲۶ خرداد,۱۳۹۴ در وبلاگ سید حبیب نظاری ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

خط‌شکن بوديد و دريا دل


نذر بال‌هاي بسته‌ي 175 پرستوي تازه از سفر برگشته



گفته بودم باز مي‌آييد، آمديد آخر پرستوها
آمديد از دور دست اما، خسته و پرپر پرستوها


كوچه در كوچه تمام شهر، كوچتان را حجله مي‌بندد
مي‌رسد از دوردست اما، دسته‌اي ديگر پرستوها


باز هم رودي پر از پرواز مي‌شود بر شانه‌ام جاري
باز هم گم مي‌كند چشمم، آسمان را در پرستوها


بال‌هاتان بسته بود اما خط‌شکن بوديد و دريا دل
من ولي با دست‌هاي باز... با نگاهي تر... پرستوها


تشنه‌ام، دلواپسم، تنها، خسته از تكرار ماندن‌ها
از شما امروز مي‌خواهم فرصتي ديگر پرستوها
*
نامتان را شيوني كردم، گر چه مي‌دانم كه مي‌ريزد
زير آوار غزل‌هايم، شانه‌ي دفتر پ ر س ت و ه ا




175 غواص شهيد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: ۴.۵ با ۲ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.