برای شهدای غواص

02 تیر 1394 | 552 | 0

این مطلب در تاریخ ﺳﻪشنبه, 02 تیر,1394 در وبلاگ عبدالرحیم سعیدی راد ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

آهسته می‌آید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیه‌ام... بال و پرم آنجاست

یک تکه از روح صدایم را زمین خورده است
آن تکه دیگر، کنار سنگرم...، آنجاست

قرآن جیبی، قدری از پیراهنی خاکی
یک ساعت کهنه کنار دفترم آنجاست

پاهای طوفانی من دور از همند اما،
یک پای من اینجا و پای دیگر آنجاست

دست و خشابی خالی و مشتی گره‌کرده
عکس امام و قطعه‌ای از باورم آنجاست

یک قمقمه، یک فین غواصی و یک لبخند
یک یادگاری از نگاه مادرم آنجاست

مهر نمازم لای شب‌بوها نمایان است
«یک چشمه، یک رود» از دو چشمان ترم آنجاست

حالا ببند آن چشم‌های نازنینت را
تا ننگری که استخوان پیکرم آنجاست

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.