همین ناگهان بودنت باش
مَنَت ناگهان تب
توام ناگهان لب.
::
میوزی بر من
ناگهان سر میروم از تو.
::
پلک میبندی:
ناگهان باران
ناگهان تنها.
::
خوشا ناگهان بودن عشق
شبیه گلی در میان علفها.
::
مثل یک جریان موسیقی
مثل یک باران پاییزی
ناگهانی بودنت عشق است.
::
از پشت ابرها
گرمای ناگهان تو خوب است.
::
عشق از در میرسد ما را
ناگهان خط میکشد بر نقشههای عقل
ناگهان تنها
ناگهان مبهوت.
::
مثل کفشدوزکی که در میان سبزه ها
ناگهان
تازه میکند نگاه را؛
تازهء توام.
::
باد
با خود میبرد، ما را
ناگهان
ما را به خود میآورد
باران.