1
آهسته و ناگهاني از راه رسيد
آن
صورت آسماني از راه رسيد
همبازي
کودکان بيکس ـ مولاـ
با
کولة مهرباني از راه رسيد
2
از نالة او ستاره و ماه گريست
يك
نخل دلش گرفت و آنگاه گريست
مولاي
غريب كوفه از راه رسيد
آهسته
و دلشكسته در چاه گريست!
3
از چشمة عدل تا وضو ميکردي
با
حضرت عشق گفتگو ميکردي
افسوس
ولي کسي نفهميد چرا
سر
در نفس چاه فرو ميکردي
4
دنياي ستم "قطام" را ميخواهد
پيراهن
ننگ و نام را ميخواهد
اين
کودک بي پناه يعني کوفه
فريادزنان،
امام را ميخواهد!
5
چون کوفه که چهرهاي پر از غم دارد
اين
سينه دلي شکسته را کم دارد
در
شهر علي (ع) يکيست امّا انگار
هر
كوچه هزار "ابن ملجم" دارد
6
در يك شب ناگزير از پا افتاد
يك
چهرة بينظير از پا افتاد
در
مسجد كوفه اين صدا ميپيچد:
مظلومترين
امير از پا افتاد
7
آنان که به اندازه من خون جگرند
با کاسة شیر، منتظر، پشت درند
مولای غریب کوفه! شد وقت نماز
برخیز و اذان بگو، همه منتظرند.
8
افسوس يك آشنا نيامد امشب
از كوچه صداي پا نيامد امشب
نان آور سفره هاي خالي –مولا-
اي واي چرا چرا نيامد امشب؟
9
خورشید
که نیست غیر لبخند علی
چون شاه و گدا نشسته در بند علی
عمریست زمین به دور خود می چرخد
اما به خودش ندیده مانند علی
10
چون کوفه دلی شکسته دارد مولا
غم های به دل نشسته دارد مولا
نه بنده سیم و زر نه در بند هوا
چشم از همه چیز بسته دارد مولا
سعیدی راد