دو روز پیش

13 آبان 1392 | 317 | 0

این مطلب در تاریخ دوشنبه, 13 آبان,1392 در وبلاگ حسین عباسپور ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

نهم تیر قرن حاضر بود که تو را پشت پنجره دیدم
و تو خندیدی و نمی دانم که چرا بی دلیل خندیدم

روی بوم سپید رنگ دلم چهره ات طرح تازه ای پاشید
تا همین لحظه خاطرم مانده باقی قصه را نفهمیدم

تا که از پشت شیشه ها رد شد گرمی چشم های خوش رنگت
واژه ها روی گونه ام سر خورد و فقط با نگاه پرسیدم

که تو را می شناسمت یا نه؟ در نگاهت غریبه پیدا نیست
پلکهایت که روی هم آمد چشم های تو کرد تاییدم

بعد هم ساعت از نفس افتاد و زمان مات چشم های تو ماند
چند قرنی کنار پنجره ام به نگاه تو عشق ورزیدم

...

نه اسفند.... چهار بعد.. از ظهر برف پوشانده پلک پنجره را
مرد بغ کرده زیر لب می گفت کاش....
 اصلا تو را نمی دیدم


ناگاه جا گذاشت دلش را دو روز پیش
مردی حواس جمع ولی تا دو روز پیش

تقسیم کرده بود خودش را میان خود
این عشق بی ملاحظه اما دو روز پیش

وقتی که در خیال خودش ایستاده بود
تنها کنار پنجره تنها دو روز پیش

در چشم های روشن "حوا" حلول کرد
یک سیب سرخ شد همه دنیا دو روز پیش

آنی گذشت و قصه ناگفتنی عشق
تکرار شد دوباره  همان جا دو روز پیش

همرنگ واژه های غزل شد دو روز بعد
مردی که جا گذاشت دلش را دو روز پیش...

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.