در سرم

۱۴ مرداد ۱۳۹۴ | ۴۹۱ | ۰

این مطلب در تاریخ چهارشنبه, ۱۴ مرداد,۱۳۹۴ در وبلاگ سید یمان زعفرانچی ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

گرچه کوشیدم بمیری در نبردی در سرم،
آمدی مثل همیشه با چه دردی در سرم

درد شاید کمترین شرح است وقتی روز و شب،
پتک میکوبد مدام انگار مردی در سرم

تا سکانسی، گفتگویی،نامه ای را رو کنی
آمدی تا خاطراتت را بگردی در سرم

هرچه کردم از سرم بیرون روی بیهوده بود
حاکم یک دولت قائم به فردی در سرم

از گلیم پشتِ در گاهی سوالی کن که با-
رفتن و بازآمدن هایت چه کردی در سرم

گفتم اینها را ولی ... در دل دعا کردم شبی
بازگردی.. بازگردی.. بازگردی در سرم

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با ۰ رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.