به همین سادگی

15 مرداد 1394 | 458 | 0

این مطلب در تاریخ پنجشنبه, 15 مرداد,1394 در وبلاگ اعظم سعادتمند ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.

 

 

به خاطر زنان زیادی که می شناسم...

به هر کجا که دلت خواست می کنی لانه
و نیستی نگران اجاره ی خانه
چه خوب می شد اگر بال داشتم.. افسوس
همیشه بار گرانی است روی این شانه
تو هم شبیه من اما صبور و کم حرفی
نه مثل این همه گنجشکهای پر چانه
گذشت زندگی ام پای چرخ خیاطی
برای دوختن یک لباس مردانه
دلم خوش است که در چشم دیگران مَردم
من این زنی که پرم از زنان دیوانه
بمان پرنده ی من پیش من نمی مانید
تمام عمر تو و جوجه هات بی دانه
*
دو ساعت است که خورشید سفره گسترده است
بلند شو پسرم حاضر است صبحانه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.