مروری بر دفتر شعر «دیکته اقلیت» در روزنامه شرق
اعترافی که سهم توست

موسسه انتشارات نگاه که در این سالها دفترها و مجموعه شعرهای متعددی را به چاپ رسانده، مدتی است که مجموعهای دیگر به نام «نگاه تازه شعر» را در دست چاپ دارد که تاکنون چند دفتر از این مجموعه منتشر شده است. بهتازگی شماره نوزدهم این مجموعه با نام «دیکته اقلیت» که شامل شعرهای پوریا سوری است منتشر شده. علیرضا رییسدانایی، مدیر نشر نگاه، در ابتدای کتاب توضیحی درباره انتشار مجموعه «نگاه تازه شعر» داده و در بخشی از آن نوشته: «موسسه انتشارات نگاه که از آغاز فعالیت خود به جوانان و مجموعهسازی توجهی ویژه داشته و بسیاری کارها از جمله آثار و زندگی نقاشان بزرگ، آثار فلسفی، آثار ادبی و مجموعه شعر شاعران بزرگ ایران را در کارنامه خود دارد، این بار دریچهای به روی نسل جوان گشود تا میدانی برای عرضهداشت کار خود داشته باشند. اگرچه ممیزههای متعددی برای گزینش هر مجموعه شعر وجود داشته و دارد، اما اگر مجموعه اثری قدر و جایگاهی داشته باشد، بیتردید این موسسه آمادگی نشر آن را دارد. امیدواریم که شعر نسل جوان ایران که در راه بالندگی است، بتواند پای در راه بزرگان شعر معاصر پارسی نهد و بزرگان آینده از میان همین بارقهها امکان ظهور و وجود بیابند.» اما «دیکته اقلیت»، شامل دو دفتر با نامهای «دردهای موسمی» و «خواب سنجاقک مرده» است که هر دو شامل شعرهای سپید هستند. عناوین دفتر «دردهای موسمی» عبارتند از:
شب، حکومت نظامی، وطنم، روزنامهنگاران، شنا، اعترافی که سهم توست، قطعه، کیش و مات، هر روز بارانی، برفنو، آزادی، خودکشی، هجاهای منقطع، دردهای موسمی، استعاره، باد میوزد، میتواند، بغض یا طناب، تخته، احضار روح، به مردهها برنخورد، شعر مرده است، حسرت، سرباز، سلولهای من، زیر سقف، مزرعه خانوادگی، خسرو گلسرخی، میخواهیم و فرجام.
همانطور که از عناوین این شعرها هم برمیآید، شعرهای دفتر «دردهای موسمی» غالبا درونمایهای اجتماعی و سیاسی دارند و مثلا در شعر اعترافی که سهم توست آمده است:
«خطوط میلهها از امروز جدایت کرده
پشت به بارانها نشستهای و بر دیوار
پنجرهای میکشی... تا خورشید بالا بیاید
تمام زندگی را
هر آنچه در این فضای سهبعدی
در اتفاقهای بعدی راهرویی که به آن ختم میشود
در فریادهایی که کسی نخواهد شنید
در ضرباتی که میزنند-ضربانی که میزنند تندتر-
همه را برابر آفتاب قمار کردهای
و سهمات
امروز
تنها
چراغی است که در تاریکی
تکان میخورد
و صدایی که به نجوا یا نعره
خطابت میکند: بنویس».
«خواب سنجاقک مرده» شامل شعرهایی با این عناوین است: اسراری در من، طرف سایه، قلب من، قسمت مرگ، خواب سنجاقک مرده، یک شب برفی، عبور، پروانهگی، خواب، عطر تو، با تو بودن، گفتوگو، شکار، پشت سد، نامه آخر، قرار، در کافه، بوی باران، ارمنستان، نزدیک غروب، کدام؟، گناه درختی، این منم، دچاری، تاش سیاه گیسو، نوار موهای تو، جدایی، گیاهی که منم، سرود من، گیلاسها را بیاور، اعترافات، ایدهآلیست، ساعت طلایی و ایلی در من است. شعرهای این دفتر غالبا مضمونی عاشقانه دارند و در شعر «قرار» از این دفتر میخوانیم:
«ارتفاع میز مهم نبود
سطح مربعاش نیز
حتی فرقی نمیکرد پایههایش لق باشد
یا صندلیهایش تلقی شاعرانهای از قرار
در کافهای دنج نباشد
حتی زیر سیگاری که هی پر و خالی شد
یا فنجان تاریک قهوه
من هم دیگر حتی مهم نبودم
وقتی تو نیامدی!»
همچنین در شعری دیگر از این دفتر با عنوان «حسرت طلایی» میخوانیم:
«از سمساری/ ساعتی خریدهام/ از همانها که در رمانهای دهه سی و چهل زنگ میزند/ همانها که در سالهای نگاتیو سیاه و سفید، طلایی بود/ وقتی پیچ زنگش را تکان میدهم/ صدای کشآمدن فنر کیفورم میکند/ میگذارمش کنار چپق پدربزرگ/ استکان کمرباریک پدر/ بافه گیسوی مادر/ یک مشت تیله هم از چال کودکیهایم/ ول میدهم میان آنها/ دلم میخواهد چکمههای لاستیکی را هم... / -مادر میگوید آنها را بیرون در رها کنم-/ نوکمدادم را میتراشم و دفتر مشق را/ -مادر میگوید: بیا کنارم بخواب-/ خوابم نمیآید اما دوست دارم بازدم گرم نفس مادر را/ فربکشم داخل سینهام... / چشمانم سنگین میشود/ خواب پس از ظهر برایم پر از ترس است/ میترسم بیدار شوم؛ ساعت از پنج گذشته باشد/ برنامه کودک گذشته باشد/ همه چیز گذشته باشد/ مادر نباشد... / بزرگ شده باشم.»
لینک مطلب در روزنامه شرق