اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را

22 دی 1391 | 352 | 0

این مطلب در تاریخ جمعه, 22 دی,1391 در وبلاگ قاسم صرافان ، منتشر و از طریق فیدخوان به طور خودکار در این صفحه بازنشر شده است.



لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را
قرارست امشب جوادم بیاید

قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبله‌گاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم

به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفس‌های آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب وبلایش

از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد

بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است

شرابش کنم بس که مست خدایم
اگر زهر در این انار است و انگور
کند هر که هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش می‌گیرم از دور

شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر
شدم دشت، تا آهو آزاد باشد
شدم آب، تا غصه‌ها را بشویم
میان حرم زائرم شاد باشد

اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش


امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

آرشیو فیدخوان

Skip Navigation Links.

نویسندگان

Skip Navigation Links.